سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

[ دلمار: یه معجزه! این یه معجزه بود! ... ]

دلمار (تیم بلیک نلسون) : یه معجزه! این یه معجزه بود! ما برای خدا دعا کردیم و اون رحمت فرستاد!

 اورت (جرج کلونی) : باز شما دونه‌یونجه‌ها دارین نشون می‌دین که کمبود عقلی دارین! این یه توضیح کاملاً علمی داره.

 دلمار : ولی مگه غیر از اینه که تو همین الان داشتی پای چوبه‌ی دار خدا خدا می‌کردی؟

 اورت : هر بشری موقع استرس یه چیزایی از دهن‌ش بیرون می پره.

                                                                                         

"ای برادر! کجایی؟" برادران کوئن


Las acacias

نام فیلم: درختان آکاسیا

بازیگران: ژرمن د سیلوا – هِبِ دوآرته

فیلم نامه: پابلو جیورجلی – سالوادور روزلی

کارگردان: پابلو جیورجلی

82 دقیقه؛ محصول آرژانتین، اسپانیا؛ سال 2011

 

پاراگوئه – بوینس آیرس

 

خلاصه ی داستان: یک راننده ی کامیون بد عنق و کم حرف، در طی مسیر طولانی اش از پاراگوئه به بوینس آیرس، همسفر زن جوان و بچه اش می شود. زن می خواهد برای کار به بوینس آیرس برود ...

 

یادداشت: همه چیز در نهایت سادگی انجام می شود. دیالوگ های فیلم از تعداد انگشتان دو دست هم تجاوز نمی کند و عشق بین مرد و زن، در نگاهشان شکل می گیرد. مرد بدعنق است و بداخلاق. وقتی دارد حمام می کند، بدن زخمی اش را می بینیم که نشان از زندگی پر مرارتش است. جلوتر، یکبار که زن در کامیون تنها می شود، داشبورد را باز می کند و مواجه می شود با آلبومِ عکسِ مرد. تمام چیزهایی که از گذشته ی مرد می بینیم، همینها هستند. چند جمله ای هم خودش می گوید و دیگر در این باره حرفی به میان نمی آید. درباره ی زن هم همینگونه است. او هم غیر از چند جمله ی کوتاه، چیزی درباره ی خودش نمی گوید و فیلم با همین نگفتن ها جلو می رود. کامیونِ حاملِ چوب های درخت آکاسیا، خانه ای می شود برای این دو. هیچ داستان جنبی ای هم وجود ندارد و انگار نویسندگان، عامدانه از پیش کشیدن یک داستانک در کنار خط اصلی، سر باز می زنند تا تنها و تنها عشقی که آرام آرام بین این دو شکل می گیرد را بپرورانند. در بیشتر مدت زمان فیلم آن دو را در سکوت می بینیم که به جلو خیره هستند و جاده ای که در پیش دارند. فیلمی جاده ای – عشقی که طبیعتاً به مذاق هر کسی خوش نمی آید. فیلم که تمام می شود ( و جالب است که بسیار هم قابل پیش بینی تمام می شود و در نهایت سادگی ) از خود می پرسید: همین بود؟! بله، واقعاً همین بود! 


     سکوت ...


ستاره ها: 

Elena

نام فیلم: النا

بازیگران: یلنا لیادووا – نادژدا مارکینا – آلکسی روزین و ...

فیلم نامه: اولگا نگین

کارگردان: آندری زویاگینتسف

109 دقیقه؛ محصول روسیه؛ سال 2011

 

قضاوت

 

خلاصه ی داستان: النا، زنی ست که همراه همسرش دومش در خانه ای بزرگ و مدرن زندگی می کند. او از همسر قبلی اش پسری علاف و بیکار و تقریباً فقیر دارد که دائم چشمش به پولی ست که النا از خانه ی شوهر جدید و ثروتمندش می آورد. پسر النا برای خریدن سربازی پسر خودش، باز هم به مادر روی می آورد و النا هم این مسئله را با شوهر ثروتمندش در میان می گذارد اما با مخالفت او روبرو می شود. وقتی هم که مرد سکته می کند و می خواهد وصیت بنویسد، تمام ثروتش را به دختر خودش که ظاهراً دختری افسارگسیخته است، واگذار می کند ...

 

یادداشت: در هر نمای فیلم، در هر حرکت سنگین دوربین، پختگی و اصالتی دیده می شود که نشان از کارگردانی قوی در پشت کار دارد. فیلم جایی تمام می شود که انتظارش را ندارید. تازه منتظر هستید تا ببینید بالاخره چه می شود که ناگهان تیتراژ پایانی می آید. داستان، بسیار ساده و یک خطی ست. چیزی که این میان مهم بوده، تضاد عمل النا و چهره ی آرام ابتدایی اش است. او برای حفظ پسر آسمان جلش، دست به عملی می زند که به هیچ عنوان از او انتظار نداریم. درست برعکس چیزی که در دختر مرد می بینیم. دختری سرکش و عبوس که حتی وقتی می فهمد پدرش سکته ی قلبی کرده، به عیادتش نمی آید. اما جلوتر که می رویم، تازه متوجه می شویم دختر واقعاً آن چیزی نبوده که نشان می داده و النا با تمام ظاهرسازی اش، آدم بسیار خطرناکی ست. اما وقتی که بدانیم، او این کار را برای حفظ پسرش و خانواده ی پسر انجام داده، آنوقت چه فکری درباره ی او خواهیم کرد؟ آیا کارش درست بوده؟ اخلاقی بوده؟ فیلم به دنبال مطرح کردن همین پرسش است و البته مثل همیشه، هر کس جوابی برای آن دارد.


        النا و النا ...


ستاره ها: 

فیلم های پیشنهادی بهمن ۹۰

ـ آتش در دشت (Fires on the Plain/Nobi) اثر کُن ایچیکاوا

ـ هنرمند ( The Artist ) اثر میشل هازاناویسیوس

ـ باید درباره ی کوین حرف بزنیم ( We Need to Talk About Kevin ) اثر لین رمزی

ـ ظهور سیاره ی میمون ها ( Rise of the Planet of the Apes ) اثر روپرت وایات

ـ روزی روزگاری در آناتولی  ( Once Upon a Time in Anatolia/Bir Zamanlar Anadolu’da ) اثر نوری بیلگه جیلان

ـ کشتار (Carnage ) اثر رومن پولانسکی

ـ پوستی که در آن زندگی می کنم ( The Skin I Live In/La Piel que habito) اثر پدرو آلمادوار

ـ رانندکی ( Drive ) اثر نیکلاس ویندینگ رفن

ـ روایت بارنی ( Barney’s Version ) اثر ریچارد جی. لوئیس

ـ پسری با دوچرخه ( The Kid With a Bike/Le gamin au vel ) اثر برادران داردن

ـ کله گاوی ( Bullhead/Rundskop ) اثر مایکل آر. راسکام

ـ ناشناس ( The Unknown ) اثر تاد براونینگ