سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

برف روی کاج ها

نام فیلم: برف روی کاج ها

بازیگران: مهناز افشار ـ ویشکا آسایش ـ صابر ابر و ...

نویسنده و کارگردان: پیمان معادی

96 دقیقه؛ محصول 1390

زنانه

 

خلاصه ی داستان: رویا که معلم پیانو است، متوجه می شود همسر پزشکش، علی، با یکی از شاگردانِ پیانویش یعنی نسیم، رابطه ای طولانی مدت دارد. رویا سعی می کند معنای دوباره ای به زندگی اش بدهد و علی را فراموش کند. آشنایی او با نریمان، پسرِ جوانِ همسایه، او را در مسیرِ دیگری قرار می دهد ...

 

یادداشت: داستان از دیدگاهِ رویا تعریف می شود. زنی که پی به رازِ مهمی در زندگی اش می بَرَد و در بن بستی گرفتار می شود که باید تصمیم گیری کند. او شاید برخلاف زن های دیگر، بعد از مطلع شدن از خیانت همسر، نه تنها زانوی غم بغل نمی گیرد، بلکه دکوراسیونِ خانه را عوض می کند، همچنان به پیاده روی هایش ادامه می دهد، با شدت و پیگیریِ بیشتری به تدریسِ پیانویش می پردازد و کم کم احساس خوبی نسبت به پسرِ جوانِ همسایه پیدا می کند؛ با او پیاده راه می رود، به اس ام اس هایی که برای موبایلِ پسر رسیده، می خندد، ماشینش را هل می دهد و از آنجایی که رانندگی نمی داند، اشتیاق نشان می دهد که هر طور شده ماشین پسر را راه بیندازد و حتی خودش پشت فرمان بنشیند و در نهایت، احساس واقعی اش نسبت به پسر را با شوهرِ پیشیمانش در میان  می گذارد و حرف آخر را به او  می زند؛ که به پسر علاقه دارد. این حرکتِ او، به مثابه تعریف جدیدی ست از روحیه ی زنانه. روحیه ای که تاکنون شاید در سینمای ایران و به طبعِ آن در جامعه ی مَردزده ی ما، برعکسش را دیده بودیم: زنِ خیانت دیده، خودش و زندگی اش را می باخت و شاید می گریست و همچنان منتظر مرد بود که دوباره برگردد و زندگی اش را ادامه دهد، گیرم نه آنچنان گرم، مثل سابق. چون سرپناهی جز مرد نداشت و این به روحیه ی مردسالارانه ی جامعه ای برمی گشت که زن را موجودی ضعیف می دانست ( و به نظرم همچنان هم می داند ). رویا تا آنجا پیش می رود که احساساتش را به راحتی بروز می دهد و این خودِ اوست که تصمیم نهایی را می گیرد. مرد در موضع بسیار منفعلانه ای ست. موضعی که شاید تا پیش از این، درباره ی زن ها صدق می کرد.

اما فیلمِ معادی از شخصیت های زیادی که وارد داستانش کرده، ضربه خورده است. شخصیت هایی که آنقدرها تأثیرگذار نیستند و  معادی  نتوانسته از پسِ جمع و جور کردنشان بربیاید. داستانِ فرعی زندگی بهروز و مریم، یا دوست پسرِ نسیم، شاگردِ رویا، چندان در کلیتِ داستان جایگاهی پیدا نمی کنند و بسیار سطحی از رویشان می گذریم. در مقابل، معادی برای پیش بردنِ داستانش، به سکانس های خوبی فکر کرده و کاشت و برداشت های خوبی انجام داده. مثلاً از  داستانِ فرعی همسایه ی رویا، نازی، خواهر نریمان که به خاطر دیدنِ دو دزد پشت پنجره اش، به وحشت افتاده و به خانه ی رویا آمده، به سکانسِ جذابی می رسیم که در آن اهالی محل به خاطر زیاد شدنِ دزدها، دور هم جمع شده اند تا برای کوچه، نگهبان معین کنند. سکانسی که در آن رویا و نریمان دوباره بهم برخورد می کنند و نریمان، جُک هایی را که به موبایلش ارسال می شود، به رویا نشان می دهد که باعث خنده ی او می گردد و این خنده ها به همراه سخنرانی بامزه ی مدیرِ ساختمان ( که دیدنِ منتقدِ خوبِ سینمای ایران، امیر پوریا، در این نقش، من را به تعجب وا داشت ) لحظات مفرحی برای بیننده ایجاد می کند. یا سکانس شیرینِ راه انداختنِ ماشینِ نریمان که هم خنده ای از بیننده می گیرد و هم حس نزدیکیِ بیشتر نریمان و رویا را بیش از پیش به او القا می کند. حضورِ مثل همیشه گرمِ صابر ابر، در سرپا ماندنِ این لحظات، بسیار تأثیرگذار است.


  سنگینیِ برف ...


ستاره ها: 

نظرات 2 + ارسال نظر
اتوسا سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 11:52

با نگاه درستتان بسیار موافقم . با این که اقا هستید اما نگاهتان به هیچ وجه مغرضانه نیست به امید اینکه همه مثل شما فکر کنند. در جامعه ای روشن تر با فکر هایی وسیع تر .پیروز باشید

کیمیا سه‌شنبه 20 اسفند 1392 ساعت 19:53 http://kimtav.blogfa.com/

نقد قابل قبول و خوبی بود.
برف روی کاج ها فیلم متوسط به بالایی ست و برای اولین تجربه ی کارگردان توانست صفت خوب بگیرد.
با یک فنجان چای دارچینی در وب اندک هنری من چطورید؟
در ضمن به این دلیل که از حضور در وب شما بسیار لذت بردم ،خوشحال میشوم که با هم تبادل لینک داشته باشیم.
منتظرم دوست عزیز و گرانقدر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد