سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

ـ همیشه آماده باش تا هر چیزی رو که داری بتونی توی 30 ثانیه ترک کنی.

از "مخصمه"ی مایکل مان


اسب حیوان نجیبی است

نام فیلم : اسب حیوان نجیبی است

بازیگران: رضا عطاران – حبیب رضایی – پارسا پیروزفر

نویسنده و کارگردان: عبدالرضا کاهانی

90 دقیقه؛ محصول ایران؛ سال 1389

 

... کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟*

 

خلاصه ی داستان: رشوه گیری مامور نیروی انتظامی از اهالی یک محل که باعث می شود، چندین نفر در یک شب، گرد هم بیایند و مشکلاتشان را با هم قسمت کنند ...

 

یادداشت: این فیلم اگر در کارنامه ی کاهانی، قدمی به پیش نباشد، قدمی به پس هم محسوب نمی شود. نسبت به کارهای قبلی اش، خوبی هایی دارد و بدی هایی. یکی از بارزترین خوبی هایش را باید گذاشت به حساب نمای پایانی و دیالوگ جالب رضا عطاران که در قیاسی مع الفارق، آدم را یاد دیالوگ شاهکارِ پایانی «آپارتمانِ» بیلی وایلدر بزرگ می اندازد. این جمله ی پایانی که دقیقاً بعدش تیتراژ نوشته می شود، اگرچه شاید نکته ی خاصی نداشته باشد اما همین «نداشتن نکته ی خاص» باعث شده بامزه به نظر برسد، مانند اسم فیلم که البته به زور سعی شده بود دلیلی برایش در متن داستان بگنجانند که موفقیت آمیز نبود. همچنان که این اسم می توانست بهترین اسمی باشد که برای این فیلم انتخاب شده، آن پایان هم، بهترین پایانی می توانست باشد که برای چنین فیلم هجوگونه ای در نظر گرفته شده است. داستان، در فضایی ابسوردگونه و هجوآمیز ( و اگر بخواهیم این دو کلمه را با هم قاطی کنیم و مابه ازای فارسی اش را بیاوریم که هم ساده باشد و هم روان، می شود آن را فضایی جفنگ گونه ترجمه کرد ) به اوضاع و احوال بی ریخت مردم این دور و زمانه می پردازد که با دیالوگ هایی کار شده و خوب، روایت می شود. دیالوگ هایی که دومین نکته ی مثبت فیلم هستند و کاملاً دوپهلو و بامنظور در دهان آدم های داستان گنجانده شده اند. برای مثال بازی کلامی فراوان شخصیت ها با دو فعل «دادن» و «کردن»، هر بیننده ی ناآگاهی را از قصد پشت پرده ی نویسنده آگاه خواهد کرد. اما این نکات کافی نیستند تا ما به آدم ها نزدیک بشویم و یا درکشان کنیم و یا به نقد اجتماع و آدم هایش برسیم. مشکل اینجاست که هیچ کدام از تکه داستان های روایت شده، آنقدرها جذاب و بکر نیستند که بیننده را مشتاق نگه دارند و اتفاقاً از جایی به بعد ناگهان بیننده احساس می کند، همه چیز تکراری شده است و علناً داستانی وجود ندارد تا او بخواهد دنبالش کند. اینگونه است که روایت، رو به خسته کننده شدن می رود و نکته ی خاصی برای بیننده باقی نمی گذارد جز مشکلات تکراری و سطحی یک سری آدم که معلوم نیست چه می کنند و چه می گویند و چرا اینقدر سرگردانند.

ــــــــــــــــــــــــ

*از سهراب سپهری



بهترین بازی های فیلم متعلق است به رضا عطاران و مهران احمدی. عطاران از آن قالب تکراری اش فاصله گرفته و احمدی  نقشی متفاوت و کمتر تجربه شده را به نمایش گذاشته است.


ستاره ها: 


از دوستانی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.

(( هر چقد کمتر دنبال چیزی باشین، بیشتر بهش می رسین. اگه قراره اتفاقی بیفته، می افته. ))

آل پاچینو


8MM 2

نام فیلم: هشت میلی متری 2

بازیگران: جاناتان چایچ – لوری هیورینگ

نویسنده: روبرت سالیوان براساس داستانی از دیلان تاراسن

کارگردان: جی. اس. کارُن

106 دقیقه؛ محصول آمریکا؛ 2005

 

هوس

 

خلاصه ی داستان: تیش و دیوید که نامزد هستند، برای گذراندن تعطیلات به هتلی می روند و آنجا بر اثر مصرف مواد مخدر، با زنی به رختخواب می روند که روز بعد، برایشان پشیمانی به بار می آورد و این پشیمانی زمانی بیشتر می شود که عکس های آن شب، به دستشان می رسد و متوجه می شوند کسی قصد اخاذی از آن ها را دارد. دیوید که در مرحله ی حساسی از شغلش قرار دارد، سعی می کند به دنبال سر نخ برود ...

 

یادداشت: انتظار نکته ی خاصی را از فیلم نداشته باشید. روایتش صرفاً در جهت غافلگیری پایانی اش است که البته برای کسانی که خوره ی فیلم باشند، شاید کاملاً هم قابل پیش بینی باشد. جستجوی این زوج برای یافتن سر نخ و اتفاقاتی که در طی این مسیر برایشان می افتد، تنها و تنها در جهت همان مسئله است که در بالا اشاره کردم.  

 

از میان دیالوگ ها: تیش: (( خودمم نمی دونم چرا، ولی یه دفه هوس کردم. ))



 می توانید حدس بزنید تمام مشکلات زیر سر کیست؟!!!


ستاره ها: 


از دوستانی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.

(( باید تحصیل کنین، شهرتی به هم بزنین، عکستون توی روزنامه چاپ بشه، پول داشته باشین و توی حاشیه ی امنیت قرار بگیرین. برام خیلی سخته که دست به کارایی بزنم که این چیزا در اهدافش گنجونده نشده باشه. ))

فرانسیس فورد کوپولا  

بیداری رویاها

نام فیلم: بیداری رویاها

بازیگران: امین حیایی – هنگامه قاضیانی

نویسنده: محمدرضا گوهری

کارگردان: محمد باشه آهنگر

95 دقیقه؛ محصول ایران؛ سال 1388

 

رویاهایی که بیدار نمی شوند ...

 

خلاصه ی داستان: بعد از گذشت سال ها از جنگ، خبر می رسد که ایوب پارسا، شهید نشده و زنده است. داوود، برادر او که با همسر ایوب یعنی رخشانه، ازدواج کرده، اکنون در برزخ بدی قرار می گیرد. از یک سو خوشحالی از زنده بودن برادر و بازگشت او و از سوی دیگر، فهمیدن این مطلب که اکنون ازدواج او و رخشانه از لحاظ شرعی درست نیست ...

 

یادداشت: "بیداری رویاها" فیلم بی رمقی ست که هیچ احساساتی برنمی انگیزد. داستان با یک موقعیت تقریباً سخت و پیچیده آغاز می شود. کسی که تاکنون فکر می کرده اند، شهید شده، حالا بعد از سال ها بازگشته و این بازگشت، تاثیر مستقیمی بر خانواده اش گذاشته. همه به جای اینکه خوشحال باشند، خودشان را در وضعیتی دشوار می یابند. اما جلوتر که می رویم، این موقعیت دشوار، به راحتی هر چه تمام تر حل می شود و همه به خیر و خوشی می روند سراغ زندگی شان چرا که شهیدِ سابق بر این، خودش را کنار می کشد و اجازه می دهد بقیه زندگی شان را بکنند! اساس دکوپاژ کارگردان بر پلان/ سکانس هایی اغلب طولانی ست که البته این امر به همراه بازی های طبیعی بازیگران، چیز چندانی به کار اضافه نمی کند. کارگردان در خیلی از قسمت ها از این فضای رئالیستی فاصله می گیرد و چنان فضای نمادگرایانه و استلیزه ای به کار غالب می شود که به هیچ شکلی با جو کلی اثر جور در نمی آید. این مشکل، مخصوصاً در نمای پایانی فیلم کاملاً به چشم می آید.


  امین حیایی با آن سبیل خنده دارش، به هیچ عنوان در نقش داوود، باورپذیر نیست ...


ستاره ها:


از دوستانی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.

(( همیشه نصیحت پدرمو به کار بستم. اون می گفت اول حرف منو یادت باشه و دوم اینکه به هیچکی تصادفی توهین نکن. پس اگه من به شما توهین می کنم، می تونین مطمئن باشین قصدم توهین بوده. البته نصیحت شماره ی سومی هم داشت؛ اینکه دنبال دردسر نگردم. ))

جان وین

Seconds

نام فیلم: دومی ها

بازیگران: راک هادسن – جان راندولف

نویسندگان: لوئیس جان کارلینو براساس رمانی از دیوید الی

کارگردان: جان فرانکن هایمر

106 دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال 1966

 

تولدی دیگر

 

خلاصه ی داستان: آرتور همیلتون پیرمردی ست که از زندگی کنونی اش خسته شده. روزی دوست قدیمی اش که گمان می بُرد، مُرده، به او زنگ می زند و ادعا می کند زنده است و آدرس شرکتی را به او می دهد که آرتور می تواند در آنجا چهره اش را تغییر بدهد و هویت دیگری پیدا کند ...

 

یادداشت: با به زبان آمدن نام فرانکن هایمر، بی شک فیلم هایی مانند "کاندیدای منچوری"، "پرنده باز آلکاتراز"، "رونین" و "ارتباط فرانسوی" به یادمان خواهد آمد. اصولاً او کارگردانی بود استاد ساخت صحنه های اکشن و پرالتهاب. نمونه ی بی رقیبش، صحنه ی تعقیب و گریز ماشین ها در همین "رونین" است که بعید می دانم هنوز هم همتایی داشته باشد. صحنه هایی که با یک بار دیدن برای همیشه در ذهن خواهند ماند. "دومی ها" در کارنامه ی او کار چندان مهمی نیست همچنان که در زمان ساختش هم نه مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و نه منتقدان. مضمون اثر حول این موضوع می چرخد که هیچ انسانی از جایگاهی که دارد راضی نیست و همیشه دوست دارد شخص دیگری باشد و در قالب آدم دیگری زندگی کند. همچنین که برای آرتور همیلتونِ داستان هم چنین اتفاقی می افتد. گارگردانی فرانکن هایمر بیش از خودِ داستان جلب توجه می کند. داستانی که چندان جذاب نیست و با سکته و در برخی موارد هم گنگ روایت می شود.


 تیتراژ خوب فیلم، ما را یاد تیتراژ فوق العاده ی فیلم ضعیف «جزیره دکتر مورو» اثر دیگری از فرانکن هایمر می اندازد.


ستاره ها: 


از دوستانی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.