سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

The Patience Stone

نام فیلم: سنگ صبور

بازیگران: گلشیفته فراهانی ـ مسی مروات و ...

فیلم نامه: ژان کلود کریر براساس رمانی از عتیق رحیمی

کارگردان: عتیق رحیمی

102 دقیقه؛ محصول افغانستان، فرانسه، آلمان، انگلیس؛ سال 2012

 

زخمی تو شدی، دردش رو من بِکِشُم؟*

 

خلاصه ی داستان: زن جوان افغانی، به شکلِ شبانه روزی از شوهرش که به علت تیری که در گردنش جا خوش کرده و در کُما به سر می بَرَد، نگهداری می کند در عین حال که با بی پولی و فقر شدید، از یک طرف  و نیروی طالبان که شهر را به ویرانه ای تبدیل کرده اند، از طرفِ دیگر دست و پنجه نرم می کند. زن جوان، با شوهرش که مثل تکه ای گوشت می ماند، حرف می زند و رازهایش را برملا می کند ...

 

یادداشت: جذابیت اصلی فیلم به نظرم از ایده ی فوق العاده اش می آید. ایده ای تکاندهنده که در پایان، بیننده را شوکه خواهد کرد. سیرِ تغییر و تکامل زن جوان، خوب به تصویر کشیده شده. زن جوانِ فیلم، نماد تمام زن هایی ست که به دلیل شرایط نابه هنجارِ محیط شان، شدیداً مورد ظلم واقع شده اند و هیچ گاه طعم شیرین زندگی را نچشیده اند. شرایطی که آنها را تنها کالایی می داند که برای ارضای تمایلات مرد، بوجود آمده است. جذابیت اثر، به غیر از ایده ی پایانِ فیلم، سیرِ تغییرِ این زنِ ستم کشیده است. اوایل کار، او با هر جان کندنی که هست، شوهر را تر و خشک می کند، با او حرف می زند، تمیزش می کند و شدیداً نگران است که نکند اتفاقی برای او بیفتد اما کم کم که جلو می رویم، علاوه بر اینکه رازهای زن جوان، بسیار شخصی تر می شود، در همان حال هم چهره اش از تکیدگی و زردگونگی، به سمت خوشحالی و رنگ و آبِ انتهایی می رود و این زمانی ست که طعم شیرین نزدیکی با آن جوان سرباز را چشیده است. طعمی که به گفته ی خودش هیچ گاه، با شوهرش تجربه نکرده بود. در طول فیلم است که شوهرِ بی حرکت، از یک انسانِ زخم خورده و مثبت، به انسانی  تبدیل می شود که در جبهه ی منفی قرار می گیرد و ژان کلود کریرِ بزرگ به خوبی توانسته از پسِ این روند بربیاید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*از دیالوگ های زنِ افغانی ( طبیعتاً با لهجه ی افغانی ) رو به شوهرِ بی حرکتش

 

از میان دیالوگ ها: زنِ جوانِ افغانی: اونایی که عشق بازی بلد نیستن، جنگ می کنن.


   وقتی زن در محیطی مردسالارانه، تُهی، مذهب زده و عقده ای، تبدیل به آلتِ دست می شود ...


ستاره ها: 

نظرات 3 + ارسال نظر
سینا سینوی سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 01:28 http://sinawi.blogfa.com/

صرفاً اینکه برای اینکه بخوایم به برسی یک اثر هنری بپردازیم
ابتدا باید این پرسش را مطرح کنیم:
آیا این اثری که با آن طرفیم فیلم است؟

...!

بله، فیلم است. (شما به ستاره ها هم دقت کنید!)

عباسی چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت 20:15

البته اینها ستاره های شماست . برای برخی یک صفر توخالی است این فیلم . ضمناً توصیه من به شما این است که زیاد خودتان را جدی نگیرید

برای کدام "برخی"؟! آنهایی که زیاد خودشان را جدی نمی گیرند؟!

HeadLock شنبه 17 فروردین 1392 ساعت 20:21


منم قبول دارم؛ ایده ی جالبی داشت: سنگِ صبور!
سیر تغییر زن هم جالب بود. اون طور اولش شرو شد معلوم نبود چی به چی میشه و به کجا کشیده میشه اما این سیر تغییر ( تکامل اشتباه نیس؟ ) خیلی آهسته میره جلو طوری که اون ضربه ی آخری به جا زده میشه :) و حقیقتی که انکار شدنی نیست.
بعضی جاها دیالوگ های خوبی هم داشت.
هرچند جزئیاتِ اضافی و بی خودی به نظرم به فیلم اضافه کرده بودند، اما طوری نبود که حوصله ی آدم از ادامه دادنش سر بره.
فکر کنم دلیل اینکه خیلی ـآ خوششون نمیاد، بازیگر نقشه اول باشه. زندگی خصوصیه بازی گر تو نقشی که ایفا میکنه چند درصد مهمه ؟:| در هر صورت نقش آفرینی ای خوبی داشت :)

ممنون

زن هم تغییر می کند و هم تکامل پیدا می کند.
ممنون از شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد