سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

زندگی خصوصی آقا و خانم میم

نام فیلم: زندگی خصوصی آقا و خانم میم

بازیگران: حمید فرخ نژاد ـ مهتاب کرامتی ـ ابراهیم حاتمی کیا و ...

فیلم نامه: علی طالب آبادی براساس طرحی از روح الله حجازی

کارگردان: روح الله حجازی

82 دقیقه؛ سال 1390

  

یک زن، یک مرد 

 

خلاصه ی داستان: محسن به همراه همسرش آوا و پسرش، به تهران آمده تا با رؤسای شرکتی که در آنجا مشغول به کار است، جلسه بگذارد. آوا زنی ست که مشخصاً از طبقات پایین اجتماع حساب می شود و محسن سعی می کند او را با حال و هوای محیط اطرافش تغییر بدهد ...

 

یادداشت: فیلم وارد زیر و بم های یک رابطه ی زناشویی می شود و به حیطه ی حساسی قدم می گذارد که همه ی آدم های روی زمین، البته با درجات مختلف، با آن دست به گریبان هستند و حالا وقتی پای جامعه ی خودِ ما به میان می آید، این بحث، جنبه ی حساس تری هم به خود می گیرد. فیلم هر چند گاهی در پرداخت، چندان ظریف عمل نمی کند ( به عنوان مثال دقت کنید به لحظه ای که آوا با نگاه به کفش های محسن، به کفش های اسپورت و نخراشیده ی خودش نگاه می کند و انگار خجالت می کِشد و این قرار است نشانه ای باشد بر عقب ماندگیِ او نسبت به مرد که نشانه ای گل درشت است به نظرم )، اما ایده ی ظریفی دارد؛ شوهری که می خواهد همسرش را مطابقِ مُد روز جلوه بدهد تا جلوی رؤسایش، آبروریزی پیش نیاید اما وقتی زن، کم کم چهره عوض می کند و با اینکه از نگاه های هیزِ مردانِ دور و برش عذاب می کشد اما سعی می کند همان کار را انجام بدهد که مرد می خواهد، ناگهان مرد شروع می کند به بهانه گیری. بهانه گیری هایی دیوانه وار که از تعصبات و افکار جنون آمیز مردان، مخصوصاً در جامعه ی ما، خبر می دهد. در نتیجه وقتی افکار شکاکانه ی مرد بروز پیدا می کند و هر حرکت زن را به نشانه ی خیانت می انگارد، باید اینطور فکر کنیم که آن تشویق های اولیه و اصرارهای مرد برای اینکه زن تغییر کند، بیشتر از آنکه علاقه به پیشرفتِ زن در نزد مرد را نشان بدهد، استفاده ی ابزاری مرد از زن را نشان می دهد. او زن را در حدّ یک جنسِ زیبا تنزل می دهد تا جلوی رؤسایش خوب جلوه کند و ترفیع بگیرد. اما وقتی زن با مدیران او قراردادی ناگهانی امضا می کند و نشانه هایی از پیشرفت را از خود نشان می دهد، مرد بنای مخالفت می گذارد تا می رسد به جایی که بعد از برگشت زن از جلسه با مدیران، او را زیر رگبار سئوالات دیوانه واری درباره ی نوع لباس پوشیدن رئیس، حرف هایی که بینشان رد و بدل شده و حتی نوع ساعتی که رئیس بسته بوده، می گیرد. فیلمساز البته گاهی وارد جزئیات ظریفتری از رابطه ی این زن و مرد هم می شود. حرکتی، حرفِ نیمه کاره ای، نگاهِ خاصی و یک چشم و ابرو بالا انداختن، این ارتباط را وارد لایه های پیچیده تری هم می کند. یکی از این لحظات، جایی ست که زن بعد از جلسه ی شام با رؤسای مرد، داخل دستشویی دارد آرایش خود را پاک می کند و ناگهان مرد که می خواهد سئوالی از او بپرسد، بدونِ در زدن، وارد دستشویی می شود و با دیدنِ زن که مشغول پاک کردن آرایشش است، مکث می کند. این لحظه، لحظه ی به یاد ماندنی ای ست که برای خیلی از زن و شوهرها حتماً پیش آمده؛ جایی که با زبانِ بی زبانی، خیلی حرف ها زده می شود. این مکث، این تعجب مرد، انگار فروریختن خیال های او را نشان می دهد. انگار مرد انتظار داشت زن برای او هم به قول معروف، "خوشگل" کرده باشد و همانطور بماند. انگار اینجا هم آن حسادت، آن تعصبِ بیجای مردانه، بروز کرده و همچنان زن را به مثابه یک "جنس" نگاه می کند. البته این میان شاید کسی هم پیدا شود و بگوید که مردِ بیچاره ی داستان، دوست دارد، برای یک بار هم که شده، زن را آرایش کرده و زیبا ببیند و این حقش است! البته این هم یک دیدگاه است اما با توجه به مفهومِ کلی داستان و دیدگاهِ تقریباً ضدِّ مردِ فیلم ( مردهای داستان همگی هیزند و قصدهایی دارند. از مأمور آسانسور بگیرید تا روسای شرکتِ مرد که نگاه های خاصی به زن می اندازند )، ظاهراً معنایی که ذکرش رفت، احتمال بیشتری دارد. از لحظاتِ پیچیده ی دیگری که در لایه های فیلم جریان دارد، جایی ست که مرد و زن درباره ی افکار یکدیگر، کلنجار می روند. زن به مرد شک دارد که آیا تا حالا به زن های دیگر فکر کرده و مرد هم به همین شکل، به زن گیر می دهد که حتماً تا به حال به مردهای دیگر هم فکر می کرده است. انگار آنها می خواهند اطمینان حاصل کنند که دیگری، حتی در افکارش هم به او خیانت نکرده و نخواهد کرد. این فکر، از ابتدا تا انتها، مثل خوره، زن و مردِ داستان و مخصوصاً مردِ داستان را می خورد. این لحظات من را یاد "چشمان باز بسته" استنلی کوبریکِ فقید می اندازد. لحظاتی که انگار آدم های داستان، می خواهند از افکار یکدیگر هم انتقام بگیرند. بهرحال فیلم گهگداری می تواند به لایه های زیرین رفتار آدم هایش نفوذ کند و بررسی رفتارشناسانه و جامعه شناسانه ای به موضوعش داشته باشد اما نکاتی هم در فیلم نامه وجود دارد که بسیار پایین تر از حد انتظار است و باعث می شود در قسمت هایی، کار، سطحی جلوه کند. یکی از این موارد، شکِّ ما به زن است که با تلفن ابتدایی او به یک نفر، در ما برانگیخته می شود و قرار است به این فکر کنیم که او با کسی رابطه دارد. این شکِّ ابتدایی، در نهایت گره گشایی می شود و ما می فهمیم که زن در واقع با یکی از فامیل هایش حرف می زده. این موضوع در ادامه ی همان مضمونِ ضدِّ مرد فیلم عمل می کند تا زن را کاملاً معصوم و بری از خیانت نشان بدهد. این منحرف کردنِ ذهنِ بیننده، بسیار ابتدایی و نپخته است ضمن اینکه گره گشایی بسیار سطحی ای هم دارد. مورد دیگر، به قضیه ی حامله بودن زن مربوط می شود که به هیچ عنوان در داستان جا نمی افتد و تا پایان هم ـ لااقل برای من ـ گنگ و نامفهوم باقی می ماند. حجازی که با اولین فیلمش "در میان ابرها"، نشان داده بود فیلمسازی آینده دار است، در دومین ساخته اش هم ثابت می کند که موفقیتِ فیلمِ اول، تصادفی نبوده. به نظرم او فیلمساز خیلی خوبی خواهد شد. 


*این یادداشت با کمی تصحیح، در شماره ی 452 مجله ی "فیلم" به چاپ رسیده است.


  این مردهای خودخواه ...


ستاره ها: 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد