سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

Stolen

نام فیلم: به سرقت رفته

بازیگران: نیکلاس کیج ـ مالین آکرمن ـ جاش لوکاس و ...

فیلم نامه: دیوید گاگِنهیم

کارگردان: سیمون وست

96 دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال 2012

 

مثل یک سنجاب گوگولی!*

 

خلاصه ی داستان: ویل مونتگُمری، یک دزد حرفه ای ست که در آخرین سرقت بزرگش، با بی احتیاطی یک از اعضای گروه به نام وینسنت، دچار مشکل می شود. گروه از هم می پاشد، ویل پول های دزدی را می سوزاند و خودش گیر پلیس می افتد. هشت سال بعد، وقتی از زندان آزاد می شود، وینسنت، که از ویل زخم خورده است، دختر او را به گروگان می گیرد و پولی را که ادعا می کند سهم اوست، طلب می کند. حالا ویل زمان کوتاهی دارد تا پول را جور کند ...

 

یادداشت: همه چیز یک روند بسیار آشنا دارد؛ قهرمانی که در بدترین شرایط ممکن قرار می گیرد و باید موانع زیادی را طی کند تا پیروز شود در عین حال که پلیس، آدم بده ی داستان و کلاً زمین و زمان بر علیه اوست و او باید حقانیت خود را در این بلبشو ثابت کند و در نهایت هم نشان بدهد که پدر خوبی ست و کلاً  آدم خوبی ست. این روندی ست که سالیان سال، مخصوصاً در هالیوود، دنبال می شود البته با داستان هایی مختلف. اینجا هم همان اتفاق ها می افتد و ویل باید نشان بدهد که مقصر نیست. شک نکنید که دیدن این فیلم را توصیه می کنم چون به اندازه ی کافی سریع و نفس گیر و جذاب هست که بتواند نود دقیقه ای مفرح را بوجود بیاورد هر چند که سطحی نگری های خاص خودش را هم دارد که مانع از این می شود تا بتوانیم کمی عمیق تر به داستان نگاهی بیندازیم؛ ویل یک تنه و تنها در یک روز و در حالیکه هنوز یک ساعت نیست از زندان آزاد شده، به سراغ رفقای قدیمی اش می رود، دخترش دزدیده می شود، وارد ساختمان اف بی آی می شود، اطلاعات جمع آوری می کند تا ثابت کند آن شخصی که پلیس های منگ و بی تأثیر داستان فکر می کنند مُرده، در واقع زنده است، این وسط چهار پنج نفری از پلیس ها را هم ناکار می کند، بعد دو سه باری با ماشین در خیابان ها ویراژ می دهد، پلیس ها را جا می گذارد، به صندوق پر از طلای یک بانکِ عریض و طویل به راحتیِ آبِ خوردن، دستبرد می زند و در یک چشم بهم زدن، با وسیله ای جالب، طلاها را آب می کند و فرار را بر قرار ترجیح می دهد، بالاخره در نزدیکی های غروب، با آدم بده مواجه می شود، آتش می گیرد، دختر را نجات می دهد، میله را در شکم آدم بده فرو می کند، او را به اعماق آب می فرستد و در نهایت ... بله! در نهایت هم زنده می ماند! مثل یک سنجابِ شیطان، یک سنجاب گوگولی! لطفاً بیایید زیاد سخت نگیریم. انصافاً فیلم جذابی ست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* اصطلاحی که دوستِ ویل درباره ی او به کار می بَرَد.


  مردی که تنها در طولِ دوازده ساعت، آسمان را به زمین آورد!


ستاره ها: 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد