سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

The Hidden Face / La cara oculta

نام فیلم: چهره پنهان

بازیگران: کوییم گوتیرز ـ مارتیناگارسیا ـ کلارا لاگو

فیلم نامه: آندرس بایز براساس داستانی از آرتورو اینفانته ـ حاتم خرایچه

کارگردان: آندرس بایز

97 دقیقه؛ محصول کلمبیا، اسپانیا؛ سال 2011

 

آینه چو نقشِ تو بنمود راست ...

 

خلاصه ی داستان: بلن، آدریان را ترک می کند. آدریان که رهبر ارکستر است، دچار حال روحی بدی می شود و در همان احوالات با دختر دیگری به نام فابیانا آشنا می گردد. از بلن هیچ خبری در دست نیست ...

 

یادداشت: همین ابتدا به کسانی که هنوز فیلم را ندیده اند، توصیه می کنم این متن را به هیچ عنوان نخوانند چون به ناچار داستان را لو داده ام. مدت ها بود فیلمی به این اندازه جذاب، با پیچ و خم هایی نفس گیر و فیلم نامه ای درست و فکر شده ندیده بودم. نود دقیقه هیجان ناب و نود دقیقه جذابیت تمام. داستان با شخصیت های معدودی جلو می رود و بسیار جمع و جور است ( در این بین، ای کاش آن کارآگاه جوان پلیس که ظاهراً قبلاً عاشق فابیانا بود هم در داستان نمی بود تا داستان سر و شکل محکمتری پیدا می کرد. او هیچ تأثیری در روند ماجراها ندارد.). تمرکز داستان، نه بروی شخصیت پردازی، بلکه بروی ایده ی مرکزی فوق العاده اش و اتفاقات کنجکاوی برانگیز دور و برش است. ماجراها را دو بار می بینیم؛ یک بار از زاویه ی دید دانای کل و بار دیگر زاویه ی دید بلنِ محبوس شده در کمد. سئوال هایی که در نیمه ی اولِ داستان در ذهن مخاطب شکل می گیرد، در نیمه ی دوم پاسخ داده می شود. پس، این قضیه خودش عاملی می شود تا جذابیتِ نیمه ی دوم، بعد از پی بردن به این نکته که بلن در آن اتاقک اسیر شده، ادامه پیدا کند و مخاطب همچنان به دنبال حل معماهای شکل گرفته در نیمه ی اولِ داستان باشد. معماهایی نظیر صداهایی که فابیانا از داخل آبراه دستشویی می شنود و ما را به این شک می اندازد که باز هم پای ارواح در میان خواهد بود اما بعداً متوجه می شویم نویسندگان با هوشمندیِ تمام، با توجه به انتظاراتمان، بازیمان داده اند، یا کلیدی که فابیانا پیدا می کند و از نظر او تنها جنبه ی تزئینی دارد اما در نیمه ی دوم است که می فهمیم این کلید در حکم مرگ و زندگی بلن است. آینه، عنصر مهمی در فیلم است. آن چیزی که آدم های داستان جلوی آینه می بینند، با آن چیزی که از پشت آن می بینند، زمین تا آسمان فرق دارد. نکته ی دیگر این عنصر، همانندسازی چهره ی زن هاست؛ فابیانا اولین بار که به خانه ی آدریان می آید، جلوی آینه می ایستد و می گوید که از این آینه خوشش می آید. بعداً که می فهمیم بلن، پشت آینه پنهان شده / گیر افتاده، این جمله معنای خودش را پیدا می کند. بلن شوخی ای را شروع می کند که نزدیک است به بهای جانش تمام شود اما انگار این محبوس شدن در آن فضای ترسناک و ماقبل تاریخی، بهایی ست که باید برای رهایی از یک زندگی پر از خیانت بپردازد. وقتی خلاص می شود، دیگر تکلیفش را به خوبی می داند. مردها همه از یک جنسند. بی برو برگرد.  


  بلن، پشت آینه یا جلوی آینه؟


ستاره ها: 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد