سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

گشت ارشاد

نام فیلم: گشت ارشاد

بازیگران: حمید فرخ نژاد ـ پولاد کیمیایی ـ ساعد سهیلی و ...

فیلم نامه: مهدی علی میرزایی

کارگردان: سعید سهیلی

100 دقیقه؛ سال 1390

 

پرچم دشمن، شُرتِ ماست!*

 

خلاصه ی داستان: سه دوست آسمان جُل، برای رسیدن به پول، در لباس نیروی انتظامی، مردم را تیغ می زنند ...

 

یادداشت: اینهمه هیاهو، اینهمه بیانیه و شکوائیه و بالا و پایین و اعتراض، اینهمه (( از پرده پایین بکشید )) گفتن ها، اینهمه سینه چاک دادن ها برای جلوگیری از پخش خانگی فیلم و تازه بعد از پخش شدن، اینهمه حرف های بچه گانه در باب جمع کردن فیلم از سطح شهر ( انگار که چیزی به نام اینترنت وجود ندارد! )، اینهمه داد و بیداد و اینهمه "اینهمه" های دیگر، واقعاً برای چه بود؟ همه ی این "اینهمه" ها، بر سر فیلمی ست که واقعاً ارزش حرف زدن ندارد ( که تازه اگر هم داشت، این عقده گشایی ها و کوته بینی ها و کوته فکری ها باز هم توجیهی نداشت. واقعاً چرا اینقدر تعصبات افراطی در وجودمان ریشه دوانده؟ این عقده ها از کجا ناشی می شود؟ ). فیلمی که نه معلوم است حرف حسابش چیست و نه معلوم است دنبال چه می گردد. سه مرد داریم که اصلاً معلوم نیست قصدشان از این کارهایی که می کنند چیست. آن اوایل به نظر می رسد برای تیغ زدن مردم باشد ولی هر چه جلوتر می رویم، انگار بیشتر قصدشان اذیت کردن باشد. فیلم آنقدر آشفته و بهم ریخته است که حتی نمی تواند رابطه ی بین آدم های داستان را برایمان تعریف کند؛ دقت کنید به رابطه ی ناقص و بی معنای عباس ( فرخ نژاد ) و دختر همسایه ( ضیغمی ) که معلوم نمی شود روی چه حسابی این دختر سانتی مانتال عاشق این مرد نخراشیده و یک لاقبا شده است و اصلاً این عشق از کجا شکل گرفته. از طرف دیگر همین دختر، چه نسبتی با حاجی ( هاشم پور ) دارد؟ چه مدرکی از او در دست دارد و اصولاً رابطه ی آن دو با هم در چه حدی بوده که اکنون به اینجا کشیده؟ هیچ چیز معلوم نیست. هر چه به پایان داستان می رسیم، آشفتگی در مفهوم و ساختار بیداد می کند تا در نهایت در آن سکانس خنده دار پایانی ( سکانس که جدی و خشن و اعتراضی ست البته. خنده از خودمان است! ) این سه نفر، مثلاً به رستگاری می رسند. دقت کنید به نحوه ی چینش داستان برای رسیدن به این مرحله که باعث می شود این سکانس پایانی، هیچ مفهومی نداشته باشد. اصولاً این آدم ها که ما نمی شناسیمشان و درکشان نمی کنیم و نمی فهمیم بالاخره قصدشان از این کارها چیست، چطور می توانند در نزدِ مای بیننده رستگار شوند؟! آشفتگی ساختاری اثر در حدی ست که مثلاً ما در مقاطعی از داستان، وارد ذهن حسن، جوان رعشه ای می شویم در حالیکه درباره ی بقیه ی آدم ها این اتفاق نمی افتد و جالب اینجاست که حسن اصلاً شخصیت اصلی داستان هم نیست که این فلاش بک های بی معنا، توجیهی داشته باشد. همچنانکه درباره ی دو آدم دیگر، دیدن گوشه ای از زندگی و مشکلاتشان، باعث نمی شود که با آنها همدردی کنیم. فیلم در حد چند طنز بامزه ی کلامی، که یک نمونه اش را در تیتر این یادداشت می خوانید، و کلی شعار اجتماعی و سیاسی باقی می ماند و البته کاملاً هم در سطح و تنها ستاره ای که به آن داده ام به همین چند شوخی کلامی مربوط می شود. همین.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*دیالوگی از فیلم.

 

  همین؟!!!


ستاره ها: 

نظرات 6 + ارسال نظر
حسام شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 00:04 http://hessamm.blogsky.com

نقد کوتاه، جامع و بسیار خوبی بود که خیال ما را از بابت خریدن یا نخریدن این فیلم راحت کرد!
ممنون.

ممنون از شما.

محسن شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 16:23 http://filmamoon.blogsky.com

البته اینترنت هم نمی خواست. توی سی دی و در بخش های ویژه چیزهایی که حذف شده بود، بود.
من با شما هم عقیده ام. شاید این بگیر به بندها و توقیف ها و ........... خودش تاییدی بر این باشد که در دوره ای زندگی می کنیم که فیلمی چون گشت ارشاد هم که توان پخش نداشت. یا شاید چه می دانم زبانم لال البته ، برای بازارگرمی باشد.
بخش هایی از فیلم که حذف شده بود اگر نشده بود این تک ستاره ی شما را می شد دو ستاره کرد. هر چند حمید فرخ نژاد در هر فیلم که بازی می کند یک ستاره می شود حداقل به آن داد و من فکر می کنم تک ستاره ی شما هم برای بازی او باشد.

اشکالی که در مورد نام "نوری بیلگه جیلان" برایم نوشته بودید را رفع کردم.
سپاسگزارم.

آنتی ابسورد سه‌شنبه 28 شهریور 1391 ساعت 09:20 http://anti-absurd.blogfa.com

درود
بسیار فیلم مزخرفی بود که قبلن دیده بودم.نقدتان بسیار زیبا بود و خواندنی.

ممنون از شما.

رویای ارغوانی دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت 11:56 http://royayearghavani.persianblog.ir

واااااااااااااااااااای .... اولا که تقریبا نصف فیلم رو زدن و اون چیزی که ما توی جشنواره دیدیم با این چیزی که بعد اومد کلا زمین و اسمونه . دوما شما میخوای یه بار دیگه فیلمو ببین . باشه !

وقت، چیزِ با ارزشی ست.

آرزو سه‌شنبه 18 مهر 1391 ساعت 10:10 http://donyayedokhtarane.blogfa.com/

بهانه ای بود برای گفتن خیلی از حرفهای معمولی در مورد حق و حقوق بسیار معمولی و بدیهی ما ایرانیها، که به خاطر دلایل حاکم اجتماعی چاره ای نداریم ازشون صرف نظر کنیم. درباره ارزش سینمایی فیلم چیزی ندارم بگم ولی کسی که با این شرایط دغدغه گفتن این حرفها رو تو فیلمش داره آدم قابل احترامیه و استحقاقش، این نقد تند و منفی شما نیست.

یادم نمی آید به سازنده اش بی احترامی کرده باشم!!! من صرفاً درباره ی سطحی بودن فیلم حرف زدم و یادتان باشد "گفتن" داریم تا "گفتن".
ممنون

دیبا جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:07

سلام!به شدت خوشحالم که وقتمو واسه دیدنش نزاشتم!قبل از خوندن نقدتون شدیدا مشتاق بودم ببینم!با ارزوی موفقیت روز افزون برای شما...

سلام
ممنون از وقتی که گذاشتید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد