سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

فرود در غربت

نام فیلم: فرود در غربت

بازیگران: پژمان بازغی ـ جمشید هاشم پور و ...

فیلم نامه نویسان: سعید اسدی ـ جیمز کرنس (!)

کارگردان: سعید اسدی

90 دقیقه؛ سال 1387

 

فرود با سر در قربت!

 

خلاصه ی داستان: فرود، که مرد خیلی خوبی ست (!)، وقتی متوجه می شود پسرش به عمل قلب نیاز دارد و بیمارستان هم تا پول نگیرد، عمل نمی کند، تصمیم می گیرد، با اسلحه، عوامل بیمارستان را گروگان بگیرد و کاری کند که آنها به زور پسرش را عمل کنند ...

 

یادداشت: میزان شعارزدگی و پیام های مختلف سیاسی، اجتماعی، خانوادگی آنقدر زیاد است که در چند خط نمی شود توضیحشان داد! همه چیز آنقدر ضعیف و ابلهانه است که واقعاً آدم می ماند صحبت را از کجا شروع کند و من هم نمی خواهم صحبت را طولانی کنم. این فیلم قطعاً باید در قسمت " فیلم هایی که نباید دید" قرار می گرفت اما نکته ی جالبی که می خواستم درباره اش بگویم، باعث شد که آن را در این قسمت قرار بدهم. نکته ای که چیزهای زیادی یادِ آدم می دهد. موضوع این است که می خواستم توجهتان بدهم به آغاز فیلم؛ جایی که در یک تدوین موازیِ بی معنی، در حالیکه فرود را در حال منصرف کردن زنی که می خواهد خودش را از پشت بام به پایین پرت کند، می بینیم، در همان حال، صحبت رئیس فرود با او را هم شاهدیم که با عصبانیت به او می گوید از آنجایی که این کارها، یعنی نجات یک نفر از خودکشی، ربطی به او ندارد، پس اخراج است! خب، از همان دقیقه ی اول، فیلمساز محترم، با ابهاماتی گوناگون یقه ی تماشاگر را می گیرد: این آقای فرود چطور و چگونه در چنین مکانی ظاهر شده؟ چرا او را خبر کرده اند برای منصرف کردن یک زن از خودکشی؟ او که تنها یک گوینده ی ساده ی رادیوست پس اینجا چه می کند؟ از آنطرف، چرا رئیسش او را از کار اخراج می کند؟ مگر او کار بدی کرده؟ نجات دادن یک نفر از خودکشی، چه ربطی دارد به اینکه دیگر نباید در رادیو کار کند؟ مگر چه اتفاق بدی افتاده است؟ ملاحظه می فرمایید؟ می خواهم بگویم، فیلم های سطح پایین، دنبال چراها و علت ها و معلول ها نمی روند، فقط پیام هایی در ذهن دارند که می خواهند بگویند و یک سری تصویر کنار هم می چینند تا پیام ها را به گوش مخاطب برسانند. نکته ی عجیب تر این فیلم، جایی ست که اسم یک خارجی، در کنار اسم سعید اسدی به عنوان فیلم نامه نویس آمده و آدم خیال می کند که اینها نشسته اند کنار هم و فیلم نامه را نوشته اند اما وقتی می فهمیم که این فیلم در واقع، بازسازی یک فیلم خارجی ست به نام "جان کیو" و به کارگردانی نیک کاساویتس و اسمی هم که کنار اسدی نوشته شده، در واقع فیلم نامه نویس اصلی ست که چون اسدی، فیلمش را از روی نسخه ی اصلی، مثلاً بازسازی کرده، اسم او را کنار خودش نوشته، به جای اینکه مثلاً در تیتراژ نوشته شود:" برداشتی از فلان فیلم"، به عمق سطحی نگری های یک فیلمساز پی خواهیم برد.


  فرودِ شماره ی یک، فرودِ شماره ی دو!!!


ستاره ها: ـــ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد