سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

Act of Valor

نام فیلم: عملیات وَلُر

بازیگران: الکس ویدوف ـ نستور سرانو و ...

فیلم نامه: کرت جانستاد

کارگردانان: مایک مک کوی ـ اسکات واف

110 دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال 2012

 

ماموریت، تمام

 

خلاصه ی داستان: داستان شجاعت چند سرباز خیلی شجاع !!!

 

یادداشت: واقعاً صد آفرین به فیلم های دفاع مقدسی دهه ی شصت سینمای ایران که با تمام کلیشه پردازی های بد و تمام مشکلات ریز و درشتشان لااقل یک داستانی، یک سر نخی به ما می دادند. این فیلم عقبگرد کرده به همان دهه ی شصت و به بدترین شکل ممکن تصویری غلو شده و سانتی مانتال از یک سری سرباز داده که از بس خوب و شجاع و دلیر و اینها هستند که دیگر حد و حسابی ندارد. آنها راه به راه در بحبوحه ی جنگ و خونریزی، با هم شوخی می کنند و قبل از آمدن به میدان جنگ، دم به دقیقه بچه هایشان را بغل می زنند و همسرانشان را می بوسند و البته یادشان هم نمی رود که به بچه ی داخل شکم همسرشان، یادآوری کنند که در آینده بچه ی باهوش و شجاعی خواهد شد! البته ماجرا به همین جا هم ختم نمی شود. آنها از بس شجاع هستند که یکیشان برای زنده ماندن بقیه، حاضر می شود خودش را روی نارنجکی عمل نکرده بیندازد و بمیرد. این صحنه را چند صد بار در همین فیلم های دفاع مقدسی خودمان دیده اید؟ بعد نوبت به آدم بده ی داستان می رسد که از قضا، نه تنها قد و هیکلی نتراشیده و نخراشیده دارد، زخمی هم روی صورتش دیده می شود که نشان داده شود چقدر خشن و بدجنس و آدم بده است. چقدر از عراقی هایی که در فیلم های دهه ی شصت دیده اید، چنین مشخصاتی داشته اند؟  فیلم آنقدر ساده انگارانه است که دست از قطب بندی های مثبت و منفی برنمی دارد و آنقدر گل درشت عمل می کند که حالمان از جانفشانی این سربازان بهم می خورد. نه داستانی در کار است، نه شخصیت پردازی ای می بینیم و نه اتفاق خاصی می افتد. روند روایت اثر، دقیقاً مثل بازی های کامپیوتری ست؛ یک مرحله تمام می شود و ما وارد مرحله ی بعدی می شویم. اتفاقاً نماهای نقطه نظر سربازانی که تفنگ به دست دارند، دقیقاً ما را یاد اینگونه بازی ها می اندازد. در همین راستا، صحنه های تیر خوردن افراد، خیلی خوب از آب درآمده اما تمام فیلم فقط شاهد همین نکته هستیم و بقیه اش هر چه هست، شعار است و مدح سربازان آمریکایی و درس مردانگی دادن توسط آنها.   

  

  یکی از آن سربازانِ خیلی شجاع!

  

ستاره ها:-

نظرات 2 + ارسال نظر
نگار جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 15:25

فیلم Mr. Nobody رو دیدید ؟ اگر دیدید نظرتون درباره اش چیست ؟

جمله ی جالبی که نیموی فرتوت و 118 ساله به خبرنگار جوانی که آمده تا از او مصاحبه ی تهیه کند، می گوید، جانمایه ی اثر است. خبرنگار در واکنش به داستان های مختلفی که نیمو از زندگی اش گفته، اظهار تعجب می کند و می گوید بالاخره کدامشان درست است و نیمو در جواب می گوید همه شان. نیموی کوچک، اگر مادرش را انتخاب کند یا پدرش را، در نهایت باز هم باید با مسائلی درگیر باشد، عشق هایی را تجربه کند و غم هایی را از سر بگذراند. اینگونه، فیلم حرف قشنگی می زند و می گوید که شاید مهم نباشد که نیمو پدرش را انتخاب کند یا مادرش مهم این است که با انتخاب هر کدام، چگونه زندگی خواهد کرد و چطور تجربه خواهد اندوخت. اما در نهایت به شخصه از فیلم هایی که ساختاری بهم ریخته و شلوغ داشته باشند، چندان لذت نمی برم.

نگار جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 17:18

ممنون. خیلی عالی نوشتید.

ممنون از شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد