سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

ماه می تابد

نام فیلم: ماه می تابد

بازیگران: کامران تفتی – اندیشه فولادوند و ...

فیلم نامه: گروهی!!!

کارگردان: فریدون فرهودی

95 دقیقه؛ سال 1390

 

HIV

 

خلاصه ی داستان: بهرام که تازه از زندان آزاد شده، متوجه می شود به دلیل تزریق سرنگ آلوده، مبتلا به ایدز شده است. این در حالیست که او قبل از فهمیدن این موضوع، دریا، همسرش را هم آلوده به این بیماری کرده و در نتیجه، بچه ی در شکم دریا هم در خطر ابتلا قرار گرفته است ...

 

یاددشت: فیلم موضوعی دستمالی شده و به شدت تکراری را به بدترین شکل ممکن به تصویر می کشد و دیگر خودتان تصور بکنید که چه فاجعه ای رخ خواهد داد اگر این اثر بد در بد، کارگردانی و بازیگری و تدوین و حتی موسیقی بدی هم داشته باشد. در این فیلم، تا دلتان بخواهد، سکانس های اضافه و بی مورد وجود دارد که به راحتی می شده نباشند و آب هم از آب تکان نخورد. از مسافرت رفتن بهرام و دریا بگیرید تا فلاش بک های بی مزه و بی موردی که به گذشته خورده می شود و علناً هیچ احتیاجی به آنها نیست. بعد هم یک سری آدم های اضافه و بی مورد و شدیداً کلیشه ای ( به معنای بدش ) در فیلم وجود دارند که همان تیپ آشنا و سطحی پدر و مادر و خواهر لوس و شوهر خواهر بی مزه هستند که دائم دور شخصیت اصلی می چرخند و حرف های خاله زنکی و لوس می زنند و فکر و ذکرشان فقط "نوه ی تپلی" و مادربزرگ و پدربزرگ شدن است. البته وضعیت آدم های اصلی هم دست کمی از آنها ندارد؛ معلوم نیست چرا خانواده ی پولدار دریا، زندگی دختر نازپرورده شان را به دست آدم یک لاقبا و لوسی مثل بهرام می دهند. چطور آنقدر راحت به او اطمینان می کنند که شرکتی را به او می سپارند؟ حالا اگر هم قرار نیست گذشته ی آنها را واکاوی کنیم، لااقل باید در زمان حال، چیزی، عملی، حرفی ببینیم که برایمان باورپذیر باشد و حفره های فراوان آدم های داستان را پر کند که البته این اتفاق هم نمی افتد. در نتیجه، تنها دو آدم تخت و بی معنی داریم که بیخودی به سر و کله ی هم می کوبند. از همه بدتر، زندان رفتن بهرام است که معلوم نمی شود چرا این اتفاق می افتد ( البته یک فلاش بک نامفهومی داریم که در آن، ماشین بهرام تصادفی جزئی می کند و بهرام هم پیاده می شود و کله ی راننده ی ماشینِ روبرو را به شیشه می کوبد! ) و چرا او در زندان یکهو هوس می کند که به خودش تزریق کند. کارگردان هم که انگار خودش گیج بوده از اینهمه شلختگی، در سکانس های پایانی ناگهان فرم عوض می کند و در حالیکه نود دقیقه دوربین را کاشته بود و صحنه ها را فیلمبردای کرده بود، ناگهان دوربین به دست می گیرد تا صحنه ای پر تنش را فیلمبرداری کند غافل از اینکه، از لحظه ی اول فیلم تا حالا، پر تنش ترین صحنه ها را هم ثابت گرفته بود.


   واقعاً، "ماه می تابد" چه معنایی دارد؟! حالا اگر مثلاً بود "خورشید می تابد"، باز می توانستیم بگوییم منظور، امید به ادامه ی زندگی در بیماران ایدزی ست ... بگذریم. فیلمی که گروهی نوشته شده باشد، دیگر نباید به این چیزهایش گیر داد!


ستاره ها: ـــ 

نظرات 1 + ارسال نظر
...... پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 14:06

شما اگر این فیلم را میدید اصلا اینجوری اضهار نظر نمیکردید!!!بهرام اصلا لوس نیست

منظورتان "اظهار" نظر است دیگر؟ نه؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد