سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

Dr. Jekyll and Mr. Hyde

نام فیلم: دکتر جکیل و آقای هاید

بازیگران: فردریک مارچ – میریام هاپکینز و ...

فیلم نامه: ساموئل هوفنشتاین – پرسی هیث براساس رمانی از رابرت لوئیس استیونسن

کارگردان: روبن مامولیان

98 دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال 1931

 

Face off

 

خلاصه ی داستان: دکتر جکیل، دکتر جذاب و انساندوست که مرزی برای علم و دانش قایل نیست اعتقاد دارد در هر انسانی، دو چهره خیر و شر وجود دارد و اینها از هم قابل تفکیک هستند. او دارویی اختراع کرده که قادر به نشان دادن سمتِ زشتِ روح انسان هاست ...

 

یادداشت: فیلم با شروع خیره کننده اش، مقدمه ی خوبی می شود برای وارد شدن به دنیای داستان و مضمون آن؛ نمای نقطه نظر دکتر جکیل، که به اطرافش نگاه می کند و در نهایت در یک تمهید تصویری جذاب و البته گیج کننده، روبروی آینه می ایستد تا ما (خودش ) برای اولین بار چهره ی واقعی ( ؟ ) دکتر جکیل را در آینه ببینیم. کارگردان در این نمای طولانی  و سوبژکتیو، در واقع ما را هم با دکتر جکیل و بلایی که قرار است سرش بیاید، همسان می کند. او برخلاف نظر همکارانش، به مرز در علم و دانش اعتقادی ندارد اما در نهایت هم به حرف همکارانش برمی گردد و در یک چرخش مذهب گرایانه از خدای خودش طلب بخشش می کند که: (( من به حریم تو تجاوز کردم. )) نمایان شدن آقای هاید، در واقع همان سویه ی تاریک نهاد آدمی ست. نهادی که با غرایز ابتدایی بشر سر و کار دارد و این تمدن و فرهنگ است که سرپوشی بروی این غرایز می کِشد و در نهایت کسانی مثل دکتر جکیل هم پیدا می شوند که سرپوش را برمی دارند اما با روشی افراطی از آن طرف بام می افتند. دکتر جکیل دیگر نمی تواند آقای هاید را کنترل کند. او از زمانی که می فهمد درونش چه خبر است، با خودش درگیر می شود اما این یک درگیری بی نتیجه است. او دیگر عنان اختیار را باید به دست آقای هاید بسپارد. مامولیان با معادل های بصری و بجایی که در طول داستان نشانمان می دهد، عمق و اصالتی به کارش می دهد که بسیار دیدنی ست. مثل آنجا که آقای هاید در حال کشتن زنی ست که او را به زور در اختیار گرفته و لحظه ی آخری که مانند خون آشام ها، دندانش را در گردن او فرو می برد، دوربین بالا می آید و مجسمه ای را نشان می دهد که در آن، مردی با بال های فرشته، زنی را در بر گرفته. البته روایت داستان با حفره هایی هم همراه است. مثل خباثت های آقای هاید که جز خنده های شیطانی، چیز دیگری از او نمی بینیم و برخلاف سویه ی مثبتش، یعنی دکتر جکیل، شخصیتش آنقدرها پر رنگ نمی شود تا جنبه ی واقعاً ترسناک این موجود را دیده باشیم. دو نکته ی جالب هم باید اضافه کنم. یکی آزمایشگاه دکتر جکیل است که وقتی می خواهد ماده ی معجزه آسایش را درست کند، چند مایع را در هم قاطی می کند و می خورد که حالا دیگر کارتونی به نظر می رسد و تنها شاید در فیلم های کمدی، چنین صحنه ای ببینیم. مورد دیگر مراحل تبدیل جکیل به هاید و بالعکس است که هر چند اکنون شاید کمی مبتدیانه به نظر برسد اما برای زمان خودش واقعاً پیشرو و دیدنی بوده.


 دکتر جکیل یا آقای هاید؟!


ستاره ها: 

نظرات 1 + ارسال نظر
میله بدون پرچم چهارشنبه 30 فروردین 1391 ساعت 14:59

سلام
واوووو کتابش رو امسال عیدی گرفتم و دادم به یکی از برادرزاده هام
امیدوارم بخونه و لذت ببره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد