نام فیلم: خداحافظی طولانی
بازیگران: الیوت گولد – جیم بوتن – استرلینگ هایدن و ...
فیلم نامه: لی براکت براساس رمانی از ریموند چندلر
کارگردان: رابرت آلتمن
112 دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال 1973
حقیقتی راجع به تری لینوکس
خلاصه ی داستان: کارآگاه خصوصی، فیلیپ مارلو، دوستش، تری لینوکس را که بعد از یک دعوای حسابی با همسرش، پیش او آمده، به فرودگاه می رساند غافل از اینکه بعد از رفتن تری، خبر می رسد، همسرش کشته شده. با این حساب، مارلو، به عنوان شاهد و مظنون، به زندان می افتد ...
یادداشت: رمان « خداحافظی طولانی » چندلر یکی از آن رمان هایی بود که خواندنش برای من طاقت فرساتر از هر کاری می نمود. خشک و غیرجذاب و با روابطی که من هیچ ازشان سر در نمی آوردم. قبل از این، فیلم «خواب بزرگ» هاوارد هاکز، اثر دیگری که از روی رمان چندلر ساخته شده بود را هم نتوانسته بودم تحمل کنم و هنوز هم تنها فیلمی ست که نصفه و نیمه دیدمش. از سوی دیگر، سینمای آلتمن، سینمای مورد علاقه ی من نیست. « سه زن»، تا حدودی « راههای میانبر» و شاید کمی «گاسفورد پارک»، برایم قابل تحمل بودند اما «نشویل»، «مش» و چند کار دیگر شدیداً دافعه برانگیز و خسته کننده. بهرحال با چنین پیش زمینه ای از مخلوط چندلر و آلتمن، به دیدن فیلم آلتمن رفتم و جای تعجب نداشت که باز هم دنبال کردن داستان، طاقت فرسا، خسته کننده و کاملاً غیرجذاب بود. اگر سبک خاص بصری آلتمن با آن دوربین سیالش که خیلی آرام روی آدم ها می رود و می آید و گاه حتی در بین صحبت آنها، نقطه ی دیگری را در کادر می گیرد، نبود، دنبال کردن اثر تا به آخر، برای من، ممکن نمی شد. خلاصه هم متوجه نشدم چه کسی با چه کسی رابطه دارد و موضوع چیست! اما از اینها گذشته، دیدن آرنولد شوارتزنگر جوان، در نقش بادیگاردی که حتی یک کلمه دیالوگ هم ندارد و فقط در یک صحنه ظاهر می شود، می تواند جالب باشد.
خسته کننده و غیرجذاب ...
ستاره ها:
به نظر من این فیلم یکی از بهترینفیلمهای رابرت آلتمن هست بسیار روند معقولانه ای دارد
شاید روند معقولانه ای داشته باشد اما من از روابط شخصیت ها با هم و اینکه چه نقشه ای در میان بوده، هیچ سر در نیاوردم. شاید به خاطر ذهن تنبلم بوده که زحمتِ کنار هم چیدنِ وقایع را به خود نداده.
شما به سریال و کلا اثار تلویزیونی علاقه ندارید ؟ البته منظورم اثار ایرانی نیست.
گهگداری سریال های ایرانی را نگاه می کنم، آنهم تنها برای یاد گرفتن برخی نکاتِ داستانی و غیره. اما سریال های مطرح خارجی را نه. در کل آثار تلویزیونی را آنچنان دنبال نمی کنم؛ نه وقتش را دارم و نه علاقه. چرا که به نظرم حتی بهترین سریال دنیا هم در نهایت به قول خودمان "آب بندی" می شود چون اگر اینگونه نباشد که دیگر سریال نخواهد بود!
تا قبل از دیدن این وبلاگ فکرش هم نمی کردم کسی تا این حد تو دیدن فیلم های شرقی و خیلی فیلم های ناشناخته و کم سر و صدا سررشته داشته باشه.
خیلی فیلمای خوبی از اینجا پیدا کردم.
ممنون
لطف دارید.
فیلم The Bird People in China رو دیدید ؟ فوق العادس
کارهای تاکاشی میکه از جمله 13 آدمکُش و گزینش ( Audition ) را دوست دارم. مخصوصاً "گزینش" که کار تکان دهنده ای ست. متاسفانه هنوز فیلم مورد اشاره ی شما به دستم نرسیده است. حتماً خواهم دید. ممنون از اینکه یادآوری کردید.
باید رمانش را بخوانید، بهترین کار چندلره.
اتفاقاً خوانده ام اما تحمل رمانش هم برایم سخت بود!