سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

In Time

نام فیلم: به موقع

بازیگران: جاستین تیمبرلیک – آماندا سیفرید و ...

نویسنده و کارگردان: اندرو نیکول

109 دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال 2011

 

زمان منو تلف نکن ...

 

خلاصه ی داستان: در روزگاری در آینده، عمر مردم مانند پول خرید و فروش می شود و هر کس تنها بیست و پنج سال زمان زندگی دارد. ویل سالاس، جوانی از منطقه ی فقیر نشین، یک شب به شکل اتفاقی جان مردی را نجات می دهد و مرد که صد سال زمان دارد، به عنوان هدیه، آن را به او می بخشد و خودش خودکشی می کند. مامورین زمان که به ویل مشکوک شده اند، تعقیبش می کنند ...

 

یادداشت: شهرها به مناطق زمانی تقسیم شده اند. فقرا در مناطقی زندگی می کنند که تنها بیست و پنج سال زمان دارند و ثروتمندان خیلی بیشتر. اینجا واحد پول، زمان است. همه چیز با زمان معامله می شود. اگر قرار است کسی قهوه بخورد، به جای پرداخت پول باید سه دقیقه از زمان باقیمانده ی زندگی اش را بپردازد. اگر قرار است کسی وارد مناطق بالاتر زمانی شود، جایی که پولدارها زندگی می کنند، باید زمان بپردازد. اینجا پولدارها کسانی هستند که زمان بیشتری برای زندگی در اختیار دارند. آنها زمان فقرا را هم در اختیار دارند. آن را احتکار می کنند و هر روز با بالا بردن سود، آن را در اختیارشان می گذارند تا دقیقه به دقیقه زندگی کنند. ثروتمندان اعتقاد دارند: (( برای اینکه یکی جاویدان بشه، خیلی ها باید بمیرن. )) و طرز تلقی آنها از انسان های فرودست جامعه، چنین چیزی ست. اما این میان، همیشه کسی هست که تعادل را بهم بریزد. ویل کسی ست که این کار را می کند. او که صدها سال از مردی به آخر خط رسیده، به هدیه برده، می خواهد به توصیه ی او مبنی بر اینکه: (( زمان منو تلف نکن. ))، عمل کند و او راهی را انتخاب می کند که پدرش برگزیده بود. توزیع زمان بین مردم فقیر. او و دوستش، مانند رابین هودهای امروزی ( یا شاید بهتر است بگوییم رابین هودهای آینده ) از بانک های زمان می دزدند تا آن را بین مردمی که دقایق آخر عمرشان را سپری می کنند، تقسیم نمایند. آنها پایه های قدرت قدرتمندان را می لرزانند. حالا شما به جای کلمه ی ( زمان )، ( پول ) را جایگزین کنید تا به نتایج جالبی برسید. تا متوجه بشوید که اگر این جابه جایی صورت بگیرد، این داستان می تواند در زمان ما، در زمان حال هم اتفاق بیفتد. زمانه ای که ثروتمندان حکمرانی می کنند و هر طور که دوست داشته باشند، بقیه را بازی می دهند و همه چیز دست آنهاست. فیلم بسیار جذاب و دیدنی جلو می رود و تماشاگر به هیچ عنوان احساس خستگی نمی کند. البته من در آغاز فیلم به این فکر می کردم که شاید داستان به سمتی برود که مضمون اثر درباره ی ارزشمند بودن زمان باشد و اینکه قدر وقت را باید دانست که البته چنین چیزی در محوریت داستان قرار نمی گیرد و به سمتی کشیده می شود که در بالا ذکرش رفت. در این میان تنها نکته ی مبهم برای من، این است که وقتی این آدم ها زمان را می خرند تا نمیرند، چرا باید روی جوان ماندنشان از لحاظ ظاهری تاثیر بگذارد و چرا نباید پیر شوند؟ و اما اشاره ی کوتاهی هم باید بکنم به تیتراژ هوشمندانه ی فیلم که ایده ی فوق العاده ای دارد و ایده ی مبتکرانه ی داستان فیلم را تکمیل می کند. 

 

از میان دیالوگ ها: فقیرا می میرن، ثروتمندا زندگی نمی کنن.


 شمارش معکوس تا مرگ ...


ستاره ها: 

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 19:14

نمره من 6 یا 7 از 10
ایده ای به وضوح هدر رفته، هرچی فیلم داره از یک سوم ابتدائی درخشانشه که اوجش صحنه مرگ مادره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد