سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

The Descendants

نام فیلم: فرزندان

بازیگران: جرج کلونی – شایلین وودلی – آمارا میلر و ...

فیلم نامه: الکساندر پین – نَت فکسون – جیم راش براساس رمانی از کائویی هارت همینگز

کارگردان: الکساندر پین

115 دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال 2011

 

مرد خانواده

 

خلاصه ی داستان: همسر مت کینگ، بر اثر حادثه ای دچار مرگ مغزی می شود. مت که سرپرستی دو دخترش را به عهده دارد، برای نگهداری آنها با دردسر مواجه است. از طرفی او وارث بخشی از زمین های جزیره ی هاوایی ست. جایی که نسل اندر نسل متعلق به خانواده ی او بوده و حالا به او ارث رسیده و باید برای فروش یا نگهداری شان تصمیم بگیرد ...

 

یادداشت: فیلم به سرعت ما را وارد داستان می کند. نریشن های مت باعث می شود تماشاگر به سرعت با او و خطوط داستانی مختلف فیلم نامه، آشنا شود؛ مرگ مغزی همسرش، مشکلات نگهداری از دختر کوچکش، کار و بارش، دختر بزرگش و ناتوانی در برقراری ارتباط با او. همه ی اینها در همان دقایق ابتدایی گفته می شود تا گواهی باشد بر اینکه سینمای داستانگو، همیشه پیروز است و معنای واقعی سینما، اصلاً یعنی همین. بهرحال در فیلم نامه ی پر و پیمانی که نوشته شده، سعی بر این بوده تمام این خطوط داستانی همزمان جلو برود و به نتیجه برسد. می توان روی فیلم نامه دقیق تر شد؛ دو بحث اصلی فیلم این است: مت می فهمد که همسرش به او خیانت می کرده و حالا باید ببینیم او چه عکس العملی نسبت به این داستان نشان می دهد. ( نگهداری از دخترهای سرکشش و اینکه او پدر خوبی برایشان نبوده در واقع یک خط فرعی محسوب می شود ) بحث دوم درباره ی زمین هایی که به او به ارث رسیده. طبیعتاً این دو باید در جایی یکدیگر را قطع کنند تا فیلم به نتیجه ی خوبی برسد. به بیان درست تر ارتباطی تماتیک بین این دو خط باید برقرار باشد. عکس المعل مت در قبال خیانت همسرش، حفظ کیان خانواده اش است که به صحنه ی پایانی منجر می شود؛ او کنار دخترانش ( که حالا انگار دیگر آرام به نظر می رسند و به پدرشان علاقه پیدا کرده اند )، زیر یک پتو می نشیند و با فکری آسوده، تلویزیون نگاه می کند ( لطفاً دقت کنید به مفهوم مستندی که درباره ی پنگوئن ها از تلویزیون پخش می شود و ما تنها صدایش را می شنویم ). او حالا تصمیم دارد پدر خوبی برای بچه هایش باشد، کاری که تاکنون نکرده. خط دوم داستانی هم به صحنه ای منجر می شود که او بالاخره تصمیم می گیرد زمین هایی را که نسل اندر نسل به او به ارث رسیده، نگه دارد. این تصمیمِ  او در واقع ارتباطی تماتیک با تصمیم اولش دارد. او سعی می کند اوضاع زندگی اش را عوض کند و خود را مسئول بداند. همچنان که می خواهد مسئول بچه هایش باشد، می خواهد مسئول زمین هایی باشد که به زندگی آینده ی بچه های او و بچه های هزاران خانواده ی دیگر هم مربوط می شود. اینجا نقطه ای ست که دو خط اصلی داستان به یکدیگر وصل می شوند. به نظرم حرف اصلی داستان همین است هرچند شاید در نگاه اول آنقدرها هم واضح و شفاف به نظر نرسد و کمی آسمان و ریسمان کردن به نظر بیاید. فیلم در برخی قسمت ها دچار زیاده گویی می شود و این از زمان طولانی اش هم پیداست. شخصیت های زیادی وارد کار می شوند که به نظرم دلیل خاصی ندارد. مثل دوستِ دخترِ مت که در کلیت اثر جایی پیدا نمی کند هر چند آنقدرها هم توی ذوق نمی زند.


  زمین های اجدادی و فرزندان ...


ستاره ها: 

نظرات 1 + ارسال نظر
اشکان افشار یکشنبه 6 فروردین 1391 ساعت 11:35 http://filmro.ir

مطلب بدردبخوری بود/مرسی

لطف دارید!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد