سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

برف روی شیروانی داغ

نام فیلم: برف روی شیروانی داغ

بازیگران: شهاب حسینی – آنا نعمتی – خاطره اسدی

نویسنده و کارگردان: محمدهادی کریمی

89 دقیقه؛ محصول ایران؛ 1389

 

چو برفِ نشسته بروی شیروانی داغ

 

خلاصه ی داستان: شاعری معروف می میرد. تعدادی از شاگردان و هوادارانش در خانه ی او جمع می شوند و این سرآغاز اتفاقاتی ست که در نتیجه ی آنها قرار است به شناختی از شاعر و آدم های در آن خانه برسیم ...

 

یادداشت: به نظر می رسد این فیلم، در کارنامه ی دکتر کریمی، بهترین اثرش باشد. تقریباً تمام طول فیلم در خانه هستیم و شاهد درگیری های چند آدم معدود که از مرگ استادشان، می خواهند استفاده ببرند. فیلم با ریتم خوبی شروع می شود و تا جاهایی هم جذاب است اما جلوتر که می رویم، کم کم قدرت کار کمتر می شود و این، چند علت دارد. اول اینکه به هیچ عنوان شهرت و معروفیت آن شاعر برای بیننده باورپذیر جلوه نمی کند. خواندن چند شعر سانتی مانتال و زیادی شاعرانه که از سروده های خود دکتر کریمی هم هست علاوه بر چند تا جمله ی مثلاً فلسلفی و قلمبه سلمبه، از این آدم، شاعری باورپذیر که در تمام دنیا طرفدارانی دارد، نمی سازد. مورد دوم جایی ست که آدم هایی که در خانه ی شاعر می بینیم - که از شاگردانش هستند و هر کدام برای خود شخصیت خاصی دارند - در پیشبرد درام هیچ تاثیری به جا نمی گذارند. نمی توانیم باورشان کنیم چون تنها یک سری حرف ها و عکس العمل های گاه شعاری را درشان می بینیم که هیچ گاه به عمق نمی رود. درست است که قرار بوده سهم هر کدام از شخصیت ها در درام، به اندازه ی خودش باشد اما نویسنده در همان حد هم موفق نشده تا به سرانجامی برساندشان. برای همین مثلاً عشق یکی به دیگری چندان جالب توجه از آب در نیامده است. بهترین شخصیت متعلق است به شهاب حسینی، که برادرزاده ی شاعر محسوب می شود. در صحنه ی پایانی او بالای سر جسد حاضر می شود و گریه کنان از گذشته ای می گوید که ما هم شناختی نسبت به شخصیت حسینی پیدا می کنیم و هم بُعدی به شاعر مُرده داده می شود. اتفاقی که با شخصیت های دیگر به هیچ عنوان نمی افتد. 


  حسینی در پرداخت شخصیتش بسیار موفق عمل می کند ...


ستاره ها: 


1.از دوستانی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.

2.قسمت نظردهی می تواند محلی باشد برای بحث بیشتر درباره ی فیلم و به اشتراک گذاشتن نظرات مختلف در جهت یادگیری بهتر، درست فیلم دیدن و رسیدن به یک دیدگاه صحیح سینمایی.

نظرات 1 + ارسال نظر
جیحون چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 20:03

سوای اینکه فیلم رو فقط برای بازی شهاب حسینی که با گریم آنیل کاپوری وارش مشخص بود که چه جور شخصیتی خواهد داشت، دیدم، نکاتی بود که عجیب به نظر می آمدن. مثلا اینکه ماهان بعد از مرگ استاد جوری رفتار میکنه و جوری تمام مراحل انجام کارهای بعد از مرگ رو میدونه که انگار هر هفته، سه چهار تا از استادای "زیر دستش" میمیرن. دوم اینکه بالاخره موضع کامیار مشخص نشد. اینکه بالاخره این آدم، یه شخصیت "دنبال مقام و شهرت قبل و بعد از مرگ یکی" بود یا اینکه یه شاعر دلباختۀ ضد سانتی مانتالیستی. استاد هم که با سکوت های شعرگونه اش، خسته ام کرد. معمای "ارّه" گونه ای که واقعا قصد از اون، گرفتن نفسمان بود کار رو از قبل هم خراب تر کرد. اینکه استاد آیا عاشق ماهان بود و رابطه مولانا و شمسی داشتند (به قول شهاب حسینی توی فیلم استغفرالله!!) یا اینکه ما نمیدونیم که هنوز با چه آدم منزهی طرف هستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد