سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

Another Year

نام فیلم: سالی دیگر

بازیگران: جیم برودبنت – راث شین – لزلی منویل

نویسنده و کارگردان: مایک لی

129 دقیقه؛ محصول انگلستان؛ سال 2010

 

بهار، تابستان، پاییز، زمستان ... بهار

 

خلاصه ی داستان: تام و جری زوج پیری هستند که زندگی آرامی برای خود تشکیل داده اند. دوستانی که به دیدن آنها می آیند، درگیر مشکلاتی هستند و این مشکلات را با تام و جری تقسیم می کنند. از جمله ی این افراد، مری، زنی در آستانه ی میانسالی ست که می خواهد با مردی رابطه داشته باشد اما انگار کسی به او توجه نمی کند ...

 

یادداشت: بدون اغراق، ساختن چنین فیلم گرم و باورپذیری تنها از مایک لی باتجربه برمی آمد و بس. رسیدن به این نقطه، حاصل سال ها فیلم ساختن و تلاش و تجربه و البته ذوق و قریحه ای تمام نشدنی ست. آدم های این فیلم آنقدر با گوشت و پوست و استخوان هستند، آنقدر گرم و صمیمی اند و آنقدر طبیعی اند، آنقدر خودمانی هستند که بعد از گذشت دقایقی از فیلم، کم کم به آنها عادت می کنید و جزوی از خودتان می شوند. چیزی که در فیلم های گذشته ی لی از جمله « همه یا هیچ» و « رازها و دروغ ها» شاهدش هستیم. نکات ظریف رفتاری آدم ها، شوخی ها، صمیمیت ها، جزئیاتی باور نکردنی از روزمرگی شان، این خودمانی شدن با آدم های داستان، اینها چیزهایی نیست که روی کاغذ بیایند. مایک لی بدون فیلم نامه سر صحنه می رود و همه چیز همانجا از دل آدم ها بیرون کشیده می شود، با تمرین های مکرر و مکرر و این از شیوه های خاص فیلمسازی این هنرمند انگلیسی ست که در دانشگاههای فیلمسازی هم تدریس می شود. آدم ها حتی اگر برای چند دقیقه آنها را در طول داستان ببینیم، همچنان گرم و باورپذیر هستند. مثل کارل، پسر بدعنق و بداخلاقی که به مراسم خاکسپاری مادرش دیر رسیده و پیداست که فرزند خلف خانواده هم نیست. شما در طول دیدن فیلم، دوربین مایک لی را حس نمی کنید و یکی از رموز کار هم همین است. آدم خیال می کند چقدر راحت می شود فیلم ساخت اما چه خیال باطلی. فیلم از همان ابتدا مولفه هایی را مطرح می کند که نشان از مضمون اثر دارد؛ جوانی و پیری و مرگ، یعنی همان چرخه ی طبیعی زندگی و از این طریق به زندگی آدم های تنها و افسرده ای می پردازد که در زندگی شان خلا حس می کنند. قسمت بندی فیلم با نام فصول، گذشت زمان را بیشتر تاکید می کند. از همان صحنه ی اول که خانم دکتری در حال معاینه ی زنی افسرده است که خود دکتر را نمی بینیم و ناگهان شکم برآمده ی او وارد کادر می شود، تقابل این جنین داخل رحم و آن زن افسرده ی رو به پیری، مفهوم اصلی اثر را نمایان می کند. جلوتر، کِن، یکی از دوستان خانوادگی تام و جری را می بینیم که در حالت مستی، به جوانی از دست رفته ی خود افسوس می خورد و می گوید: (( آدمای جوون. آدمای جوون. همه چی مال آدمای جوونه. )) اما مایک لی، روی شخصیت مری و عاقبتش بیشتر مکث می کند. بازی فوق العاده ی لزلی منویل، بازیگر تقریباً ثابت لی، تمام فیلم را تحت الشعاع خود قرار داده است. لزلی منویل کاری می کند که فیلم را بدون او نمی شود تصور کرد. ریزه کاری های بازی منویل در نقش مری، آنقدر زیاد است که فقط باید فیلم را دید. با دقت و آنهم نه فقط یک بار. 

 

          لزلی منویل ( سمت راست )، شاهکار است ...


ستاره ها: 


1.از دوستانی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.

2. قسمت نظردهی می تواند محلی باشد برای بحث بیشتر درباره ی فیلم و به اشتراک گذاشتن نظرات مختلف در جهت یادگیری بهتر، درست فیلم دیدن و رسیدن به یک دیدگاه صحیح سینمایی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد