سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

Tape

نام فیلم: نوار

بازیگران: اتان هاوک – رابرت شان لئونارد – اوما تورمن

نویسنده: استفن بلبر براساس نمایشنامه ای از خودش

کارگردان: ریچارد لینکلیتر

86 دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال 2001

 

امی، جان، وینس

 

خلاصه ی داستان: گفتگوی طولانی بین وینس و جان، کم کم رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد. وینس، نقشه ای برای جان کشیده و البته در این بازی، امی هم ناخواسته وارد می شود ...

 

یادداشت: اگر این فیلم فوق العاده را تا حالا ندیده اید، هر چه سریعتر تهیه اش کنید و ببینید. ببینید که یک فیلم با اینکه تنها در یک اتاق کوچک می گذرد و سه بازیگر بیشتر ندارد، چگونه می تواند تماشاگر را میخکوب کند و آنقدر مصالح داشته باشد که هر لحظه چیزی رو کند. این فیلم فوق العاده با بازی های عالی سه بازیگرش و مخصوصاً بازی بیرونی و تاثیرگذار اتان هاوک، چنان در احوالات انسانی غوطه ور می شود و چنان احساسات و کنش های درست شخصیت هایش را نشان می دهد که نظیرش در کمتر فیلمی وجود دارد. نمایشنامه ی استفن بلبر که خودش از روی آن، فیلم نامه را هم نوشته، چنان دقیق و خوب چیده شده که لحظه ای نمی توان چشم از آن برداشت. وینس، آغازگر بازی پر خطری ست که اشتباه سالیان گذشته ی جان را دوباره زنده می کند. بازی ای که با چند شوخی و مزاح دوستانه آغاز می شود. هر چه جلوتر می رویم، کم کم علت اصلی این کار وینس را متوجه می شویم و در همین مسیر، شخصیت ها و علت کارهایشان رو می شود. تا قسمتی از داستان، جان در قطب منفی قرار دارد. او ده سال پیش خطایی کرده که حالا وینس می خواهد شرح ماوقع را از زبانش بشنود. با ورود امی به اتاق و بعد از اینکه متوجه می شویم نگاه امی به خطای جان، آنگونه نیست که وینس فکر می کرده ـ و البته جان هم به خاطر کاری که کرده از امی عذرخواهی می کند و ظاهراً همه چیز تمام می شود ـ اینبار این وینس است که در جایگاه ابتدایی جان قرار می گیرد و در پایان هم به سزای عملش می رسد. تنبیه کوچکی که متناسب با بازی ای که شروع کننده اش است، انتخاب شده. البته این بدان معنی نیست که بخواهیم آدم ها را در قطب های منفی یا مثبت قرار بدهیم. نگاه فیلم اصلاً چنین چیزی نیست. استفاده از زوایای فوق العاده و ریتم درونی هر نما به سرحال ماندن اثر کمک می کند و این عاملی ست که وقتی فیلم تمام می شود، انگار نه انگار که در طول این مدت تنها داخل یک اتاق حبس بوده ایم. فیلم های بعدی لینکلیتر، برای من، هیچکدامشان چنین اثری باقی نمی گذارند.

 

از میان دیالوگ ها: جان: (( تو مهمترین آخر هفته ی منو خراب کردی با مطرح کردن چیزی که من توی این ده سال اصلاً بهش فکر نکردم. ))

وینس: (( آره. منم همین فکرو می کنم. پس تو [ برای شام ] می مونی؟ ))

جان: (( نوارو بده من وینس. ))


                گذشته برمی گردد ...


ستاره ها: 


از دوستانی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد