سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

آرامش در حضور دیگران

نام فیلم: آرامش در حضور دیگران

بازیگران: اکبر مشکین – ثریا قاسمی – محمدعلی سپانلو

نویسندگان: ناصر تقوایی – غلامحسین ساعدی

کارگردان: ناصر تقوایی

86 دقیقه؛ محصول ایران؛ سال 1351

 

نمادپردازی بدون داستان

 

خلاصه ی داستان: سرهنگ بازنشسته ای که با زن خجالتی جوانی ازدواج کرده به تهران می آید تا پیش دخترانش بماند. دخترانی که هر کدام با مردی رابطه دارند و زندگی تقریباً بی بند و باری برای خودشان ساخته اند ...

 

یادداشت: نمی دانم این چه سری ست که اکثر فیلم های برتر تاریخ سینمای ایران ـ البته به گفته ی منتقدین و اهالی این کار ـ خسته کننده و تقریباً بدون یک داستان درگیرکننده هستند. وقتی قرار باشد مفاهیم عمیقه را اینگونه به تماشاگر قالب کنیم، نتیجه ی کار چیزی جز خستگی و دلزدگی به بار نمی آورد. در فیلم شاهد چند آدم هستیم که هر یک به شکلی درگیر ایده هایی هستند، مشکلاتی درونی دارند و هر کدام به شکلی به این مشکلات واکنش نشان می دهند ولی فیلم از بس سرد و خشک و بدون بُعد است، از بس داستانی تعریف نمی کند، از بس روشنفکرمآبانه و درگیر نشان دادن نمادهاست که نه می توانیم به شخصیت ها نزدیک بشویم و نه بفهمیمشان. دقت کنید به صحنه ای که ملیحه و نامزش به همراه دختری مست به خارج شهر می روند و در مکانی بدنام توقف می کنند. نامزد ملیحه و دختر از ماشین پیاده و در تاریکی گم می شوند. ملیحه تنها می ماند و در همین لحظه، مردی به پنجره نزدیک می شود و ملیحه می ترسد. اما مرد می گوید به او کاری ندارد و آمده است دنبال زنش بگردد! این مثلاً یعنی اینکه شرایط جامعه زیادی خراب است و آدم ها در پستی و کثافت غلت می زنند؟ جلوتر همین آدم را در تیمارستان می بینیم، جایی که سرهنگ در آنجا بستری می شود که البته ماجرای خود این سرهنگ هم داستان مفصلی ست. آخرش من نفهمیدم او را چرا به تیمارستان می برند؟ به خاطر اینکه در تاریکی چشم هایی می بیند که به او خیره اند و صداهایی می شنود؟ ملیحه چرا خودکشی می کند؟ صرفاً چون نامزدش به او خیانت کرده؟ ما چطور باید ملیحه را بشناسیم تا بتوانیم چنین عکس العملی از او را باور کنیم؟ از همه بدتر، دقت کنید به لحظه ی آخر فیلم، جایی که منیژه با دست ( دقت کنید، با دست ) برای سرهنگ آب می آورد. خب، که چه؟! چرا اینجا تصویر باید ثابت شود؟ باز هم نماد؟ باز هم نمادپردازی؟ باز هم روشنفکرمآبی و نمادگرایی بدون روکش داستان و باورپذیری و منطق؟


                           آرامش بی نام و نشان ...


ستاره ها: 


از دوستان عزیزی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد