سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

Melancholia

نام فیلم: ملانکولیا

بازیگران: کریستین دانست – شارلوت گینزبورگ – کیفر ساترلند

نویسنده و کارگردان: لارس فون تریر

136 دقیقه؛ محصول دانمارک، سوئد، فرانسه، آلمان؛ سال 2011

 

((فقط دست و پا می زنم که بیشتر زنده بمونم.))

                                          لارس فون تریر

 

یک فیلم مرموز

 

خلاصه داستان: قرار است به زودی، سیاره ای به نام ملانکولیا به زمین برخورد بکند. جاستین در شب عروسی اش رفتارهای عجیبی از خود بروز می دهد و کم کم دچار مشکلات روانی می شود. خواهر او کلیر سعی می کند از او مواظبت کند و این در حالی ست که ملانکولیا هر لحظه به زمین نزدیک تر می شود ...

 

یادداشت: تصور کنید تا چند ساعت دیگر سیاره ای ( حالا هر سیاره ی دیگری که می شناسید ) قرار است به زمین برخورد کند و نوع بشر را با تمام شرهایش از روی زمین پاک کند. تصور کنید تا چند ساعت دیگر بیشتر زنده نیستید و البته مرگ ترسناکی هم خواهید داشت. چه می کنید؟ طبیعتاً نمی توانید جلوی سیاره ای چندین برابر زمین که با سرعت چندین هزارکیلومتر در ساعت به سمت زمین حرکت می کند را بگیرید. باید سریع تصمیم بگیرید که می خواهید چه بکنید. مردن حتمی ست پس باید کاری را که دوست دارید انجام بدهید. فیلم جدید این دیوانه/نابغه ی سینما، هول و وحشت عجیبی در دل می اندازد. آن لحظه ی پایانی که جاستین و کلیر و پسرش دست در دست هم، در انتظار مرگ نشسته اند، لحظه ی هراسناکی ست که با برخورد سیاره ی غول پیکر و آتش گرفتنِ همه چیز، هراسناک تر هم جلوه می کند. فیلم، داستان خاصی را دنبال نمی کند و بیشتر به حالاتی می پردازد که دو خواهر با شنیدن خبر برخورد ملانکولیا به زمین با آن مواجه هستند. اصلاٌ این فیلم، فیلم مرموزی ست. تصور اینکه فون تریر یک اثر علمی ـ تخیلی بسازد، بسیار عجیب است اما با دیدن فیلم متوجه می شویم که با یک کار علمی ـ تخیلی معمولی و با مولفه های آشنای این نوع ژانر روبرو نیستیم؛ این یک کار علمی ـ تخیلی از دید فون تریر است. البته پرداختن به نظام نشانه شناسانه ی کارهای تریر، مخصوصاً دو اثر متاخرش لااقل برای من کار سختی ست. در عین حال خیلی قسمت های داستان هم گنگ و نامفهوم است. مثل تغییر رفتار جاستین که معلوم نیست چرا فقط او اینگونه دیوانه و منگ و ناتوان می شود و نزدیک شدن سیاره به زمین، روی بقیه ی آدم ها تاثیر نمی گذارد و یا چرا او در اواخر کار به خواهرش می گوید که من همه چیز را می دانم؟ او چگونه به این آگاهی رسیده؟ از اینها که بگذریم، باقی می ماند همان هول و هراسی که روی ذهنمان اثر می گذارد و البته غنای همیشگی تصاویر این فیلمساز کاملاً متفاوت. 


    آن بالا چه خبر است؟!


ستاره ها: 


یک تقاضای دوستانه: از دوستان عزیزی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.

نظرات 1 + ارسال نظر
Ehsan یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 16:17 http://cinemadust.blogfa.com

مهمترین سوغاتی فیلم های جناب فون تریر برام درگیریه طولانی مدت ذهنه که خیلی واسم شیرینه.
جایی خوانده ام که حالات روحی جاستین و دانستن چیزهایی که در فیلم به آن اشاره میکند از وضعیت شخص فون تریر منشا میگیرد.بنوعی جاستین مالیخولیا همان فون تریر دنیای واقعیست.کسی که پس از ساخت
"ضد مسیح" عده زیادی دیوانه و بیمار خطابش کردند.

ذهنیت عجیبی دارد این آدم. ممنون از شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد