سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

Rammbock: Berlin Undead

نام فیلم: برلین زامبی زده

بازیگران: سباستین آچیلس – هارالد گیل

نویسنده: بنجامین هسلر

کارگردان: ماروین کرن

59 دقیقه؛ محصول آلمان- اتریش؛ سال 2010

 

شهر در دست زامبی ها

 

خلاصه ی داستان: مایکل برای دیدن دوست دخترش، گابی به برلین می آید و وارد آپارتمان او می شود. لوله کشی مشغول درست کردن شوفاژ خانه ی گابی ست اما از خود او خبری نیست. مایکل در حالی که هر طور شده می خواهد به گابی زنگ بزند، ناگهان خودش را در میان زامبی های خطرناکی می یابد که از هر طرف سرازیر می شوند ...

 

یادداشت: این که مدت زمان فیلم شصت دقیقه است، در نوع خودش نکته ی قابل توجهی ست چون به نظر می رسد داستان بیش از این هم کشش ندارد و البته با توجه به اینکه این اولین فیلم بلند فیلمساز بعد از تجربه ی ساخت چند فیلم کوتاه است، ماجرا قابل باورتر می شود. نویسنده از همان مولفه های مربوط به ژانر ترسناک بهره برده مثلاً اینکه ویروسی که آدم ها را تبدیل به زامبی می کند، منشا نامعلومی دارد و یا اینکه زامبی ها به صدا و نور حساس هستند و چیزهایی از این قبیل. سازندگان البته با گردهم آوردن آدم ها و زامبی ها در یک مجتمع مسکونی، کل برلین را هدف قرار داده اند و قصد دارند اتفاقی که برای کل برلین افتاده را در اینجا خلاصه کنند. اما این کوتاه بودن طول مدت فیلم، مستقل بودنش و اینکه از زاویه ی تقریباً جدیدی به موضوع نگاه می کند، باعث می شود اینطور تصور کنیم که حتماً پایان متفاوتی را شاهد خواهیم بود. اما در واقع اینطور نیست. پس زمینه ی عشقی اثر که چفت و بست درستی ندارد، بسیار تکراری و دم دستی ست. مایکل آنقدر گابی را دوست دارد که در آن شرایط بحرانی و ترسناک، وقتی پسری که همراه مایکل در خانه گیر افتاده، چنگال های گابی را کج و کوله می کند، از او شاکی می شود که اگر گابی چنگال هایش را اینطور ببیند، ناراحت خواهد شد! البته خوب شد که بعد از این جمله، پسر عکس العملی نشان داد و به مسخره بودن فکر مایکل در این موقعیت اشاره ای کرد وگرنه می ماندیم که این دیگر چه نوع عشقی ست؟! کار همینجا خراب می شود. ما چیزی از عشق آنها ندیده ایم در نتیجه باور کردن چنین رفتاری از مایکل سخت است. در نتیجه جلوتر که می رویم چیز خاصی هم دستگیرمان نمی شود. پایان اثر هم که کاملاً قابل پیش بینی ست. در یک صحنه ی زیادی تکراری و احساسات گرایانه، مایکل، گابی را که حالا زامبی شده، بغل می کند و خودش هم تبدیل می شود به زامبی.   



     یازدهم سپتامبر آلمان؟!!!


ستاره ها: 


یک تقاضای دوستانه: از دوستان عزیزی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد