سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

Trafic

نام فیلم: ترافیک

بازیگران: ژاک تاتی – ماریا کیمبرلی

نویسندگان: ژاک تاتی – ژاک لاگرانژ

کارگردان: ژاک تاتی

96 دقیقه؛ محصول ایتالیا، فرانسه؛ ژانر کمدی؛ سال 1971

 

زیر باران باید رفت ...

 

 

خلاصه ی داستان: نمایشگاه بین المللی ماشین در حال برگزاری ست و آقای اولو که طراح اتوموبیل است، با آخرین مدل ماشینی که طراحی کرده قرار است در این نمایشگاه شرکت کند. موسسه ی آنها در پاریس قرار دارد و باید تا آمستردام، یعنی محل برگزاری نمایشگاه بروند. او به همراه دو نفر دیگر راهی جاده می شوند اما مشکلات پیش بینی نشده ای وجود دارد ...

 

یادداشت: خودتان را برای دیدن یکی از آن کمدی های مدرن و متفاوتی آماده کنید که هر لحظه اش چنان فکر شده و هر کادرش چنان چیده شده که دود از سر آدم بلند می کند. مثل همیشه با یک کمدی خاص از ژاک تاتی طرف هستیم. فیلمی کم حرف و کاملاً بصری. تیتراژ ابتدایی در کارخانه ی ماشین سازی می گذرد. از همان ابتدا وارد فضای داستان می شویم. آدم ها کار می کنند و قطعات مختلف ماشین، زیر دستگاه های غول پیکر ساخته می شود. تاتی با زیرکی، لحظه ای را به تصویر می کشد که جان مایه ی حرف او در این فیلم است؛ قطعه ای فلزی از قسمتِ درِ ماشین، در زیر دستگاه پرس، از شکل می افتد. تکه ای که باید از چرخه بیرون انداخته شود. کارگران آن قطعه را دور می اندازند و کار ادامه پیدا می کند. تاتی اینگونه شکنندگی یکی از نمادهای پیشرفت و تکنولوژی در زندگی امروزه را نشان می دهد. متعاقب آن، خود آدم هایی که ماشین ها را می سازند در دامش اسیر می شوند. نماهای متعددی از راننده های پشت چراغ قرمز که دست در بینی می کنند و گیچ و گول به نظر می رسند، یکی از کنایه آمیزترین لحظات فیلم است. آدم هایی را می بینیم که اسیر در چنگال نمادهای به اصطلاح تمدن و پیشرفت خودشان هستند. همین آدم های به اصطلاح متمدن، وقتی فقط لحظه ای در ترافیک می مانند، به جان هم می افتند و پرخاش می کنند. انگار نه انگار که این بلایی ست که خودشان بر سر خودشان آورده اند. و البته تاتی به این هم قناعت نمی کند و نقبی می زند به پیشرفت های بزرگتر انسانِ در حال پوست انداختن. صحنه های مختلفی هست که با تلویزیون روشنی مواجه می شویم در حال پخش تصاویر پرتاب ماهواره به فضا و جلوتر، آدم هایی که قدم روی کره ی ماه می گذارند و چند بیننده ی مسخ شده ی تلویزیون که پای آن نشسته اند و گیج و گنگ به این صحنه ها نگاه می کنند. تعبیر تاتی از آینده ی انسان های تمدن زده چنین چیزی ست.  وقتی آقای اولو و دستیارانش بالاخره نمایشگاه را از دست می دهند، صحنه ای به یادماندنی خلق می شود که بیانیه ی ژاک تاتی و حرف پایانی اش درباره ی رشد سرسام آور تکنولوژی توسط انسان هاست؛ او همراه دختر مورد علاقه اش، بدون اینکه ناراحتی ای نسبت به اخراج شدنش نشان بدهد، زیر باران شروع می کند به قدم زدن. نمایی که آنها زیر چتر در بین انبوه ماشین های پارک شده که در هم لولیده اند، قدم می زنند، جداً به یادماندنی ست.    


 همان نمای پایانی ...


ارزشگذاری: 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد