سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

Confessions

نام فیلم: اعترافات

بازیگران: تاکاکو ماتسو – یوشینو کیمورا – ماساکی اوکادا

نویسنده: تتسویا ناکاشیما – براساس رمانی از کانائه می ناتو

کارگردان: تتسویا ناکاشیما

106 دقیقه؛ محصول ژاپن؛ ژانر درام، معمایی، تریلر؛ سال 2010

 

یک نوع هیولا

 

خلاصه ی داستان: خانم موریگوچی که به تازگی دختر کوچکش را از دست داده، معلم یک مدرسه است. او در ساعت پایانی کلاس درسش، بچه ها را جمع کرده تا چیزهایی به آنها بگوید. موریگوچی شروع می کند به تعریف زندگی اش و به این داستان می رسد که چطور بچه ی کوچکش را از دست داده است. بچه ها که دائم شلوغ می کنند و حواسشان به حرف های او نیست، کم کم توجهشان جلب می شود. خانم موریگوچی می داند چه کسی دختر کوچکش را کشته و به دنبال انتقام سختی ست ...

 

یادداشت: برای دیدن فیلمی آماده شوید که یقه تان را رها نخواهد کرد. محکم بهتان خواهد چسبید و هر دقیقه و هر لحظه چیزی رو خواهد کرد که شوکه تان کند و تمام تصورات ذهنی تان را بهم بریزد. فیلم هایی با مضمون انتقام زیاد دیده بودیم اما این یکی با همه شان فرق دارد. چه از لحاظ فیلم نامه و چه از لحاظ پرداخت بصری کارگردان. از یک سو، با فیلم نامه ای پیچیده و سنگین طرف هستیم که دائماً چیزی برای رو کردن دارد تا تماشاگر را غافلگیر کند. گره گشایی های گاه شوکه کننده، اجازه ی نفس کشیدن به تماشاگر را نمی دهد. ما با چند روایت روبرو هستیم که با نام گذاری هر بخش مانند "اعترافات میزوکی" و یا "اعترافات موریگوچی" از بخش دیگر جدا شده و در هر بخش با همان شخصیتی که نامش برده شده مواجه هستیم که داستان را از زاویه ی خودش تعریف می کند. همین در هم تنیده شدن ماجرا از زاویه ی دیدهای مختلف، باعث شده هر بار از هر زاویه، شاهد نکته ای باشیم که در بخش بعدی با دیدن ادامه ی آن نکته، هم غافلگیر می شویم و هم داستان پیش می رود تا تنها جنبه ی غافلگیری ماجرا اهمیت پیدا نکند. از سوی دیگر، نحوه ی کارگردانی و پرداخت صحنه ها توسط کارگردانِ انصافاً زبردست فیلم، به گونه ای ست که باعث می شود تشنج و فشاری را که شخصیت های داستان متحمل می شوند به او سرایت کند. او با نشان دادن اسلوموشن های فراوان، انتخاب موسیقی هایی جذاب و گاه در تضاد با خفقان موجود در صحنه، تدوینی سریع و گاه سرسام آور که در تقابلی جالب با صحنه های اسلوموشن قرار می گیرند و صحنه هایی خرده خرده و کوتاه که به جای ایجاد یک روند داستانی، وظیفه شان فضاسازی ست و  تمهیدات دیگر، گاه از فضای رئال جدایمان می کند و به سمتی می بردمان که انگار وارد فضای ذهنی و تخیلی آدم ها شده ایم. این دو جنبه، گاه تمرکز را بهم می ریزد و مجبورمان می کند حتماً فیلم را دو بار ببینیم تا با جزئیات و کلیت داستان بهتر آشنا بشویم. فیلم، ما را با هیولاهایی آشنا می کند که غیرمتعارفند. کسانی که سنگینی سایه ی گذشته شان، آنها را تبدیل کرده به آنچه که اکنون هستند.   


                یوکو موریگوچی، شویا واتانابه، نائوکی شیمومورا و بقیه ...


ارزشگذاری: 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد