سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

Certified Copy

نام فیلم: کپی برابر اصل

بازیگران: ژولیت بینوشویلیام شیمل

نویسنده: عباس کیارستمی براساس طرحی از معصومه لاهیجی

کارگردان: عباس کیارستمی

106 دقیقه؛ محصول فرانسه، ایتالیا، بلژیک؛ ژانر درام؛ سال 2010

 

آسمان و ریسمان

 

خلاصه ی داستان: نویسنده ی مطرحی به ایتالیا آمده تا در مراسم معرفی کتابش شرکت کند. آشنایی او با زنی فرانسوی، گشت و گذار آنها در کوچه پس کوچه های شهر و حرف هایشان، روابط بینشان را دگرگون می کند ...

 

یادداشت: قابل پیش بینی بود که با چجور فیلمی روبرو می شویم. یک فیلم پرحرف و روده دراز که فقط می خواهد با اعصاب تماشاگر بازی کند. انگار خود کیارستمی هم جواب روشنی برای نوع رابطه ی زن و مرد فیلم نداشته و هر چه بینوش در پشت صحنه از او سئوال می کرده (( رفیق، خلاصه من و این آقاهه چه کاره ی همیم؟! ))، سرش را پایین می انداخته و می گفته نمی دانم! بلکه تماشاگران پر صبر و حوصله و پر طاقت، بتوانند چیزی سر در بیاورند. تا صحنه ی اول فیلم که نمای ثابتی از یک میز و چند صندلی و چند میکروفن است، تمام بشود و تا آقای نویسنده حرف های قلبمه سلمبه اش درباره ی هنر و اینکه کپی همان اصل است یا اصل همان کپی و یا اصلاً اصلی وجود دارد یا نه و یا هنر اصیل چیست و رنسانس چه شد و فرهنگ مشرق در کجا تاثیراتش را بر فرهنگ عالم گذاشت و چه و چه و چه، می توانیم یک چرت حسابی بخوابیم و بلند شویم. بعدش هم که زن و مرد تنها کاری که می کنند راه رفتن، حرف زدن، راه رفتن، حرف زدن، راه رفتن، حرف زدن و به همین منوال تا آخر فیلم. حرف ها از در و دیوار و زمین و آسمان و خانواده و عدم ارتباط با فرزند و مشکلات زن و شوهری و مشکلات زندگی و بعد هنر و فرهنگ و نقاشان معروف و مجسمه های وسط میدان و بناهای تاریخی و اینکه اصل خوب است یا کپی و چگونه می شود شوهر خوبی بود و چگونه می شود زن خوبی بود برای شوهر و چه و چه و چه. ما هم که تماشاگران صبوری هستیم، می مانیم و کم کم متوجه می شویم نوع رابطه ی این زن و مرد با هم فرق کرده و انگار سالهاست ازدواج کرده اند و سال هاست همدیگر را می شناسند. وقتی آنقدر با دیالوگ های تئاتری و طولانی و فراوان، سر و کله می زنیم و می خواهیم نکته ای از بین ترافیک صحبت ها بیرون بکشیم و به ذهنمان سر و سامانی بدهیم، دیگر چه اهمیتی دارد که اینها بالاخره چه رابطه ای با هم دارند؟ که اینها مثلاً در یک چرخش سوررئال، تبدیل به زن و شوهر می شوند یا از اول هم همدیگر می شناخته اند و به روی ما و خودشان نمی آورده اند یا چیز دیگر؟ ایده ی شگفت انگیزی بود اگر اینهمه آسمان و ریسمان بافته نمی شد و داستانی نبود  کیارستمی وار.  


   آدم و حوا؟!!!


ارزشگذاری فیلم: 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد