سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

نفوذی

نام فیلم: نفوذی

بازیگران: امیر جعفری – جمشید هاشم پور – نسرین مقانلو

نویسنده: احمد کاوری براساس طرحی از داوود امیریان

کارگردانان: احمد کاوری – مهدی فیوضی

84 دقیقه؛ محصول ایران؛ ژانر دفاع مقدس؛ سال1387


او یک نفوذی نیست ... 


خلاصه ی داستان: اسرای جنگی بعد از سال ها به ایران بازمی گردند. در میان آنها مردی به نام فریدون کیان فر هست که بلافاصله به وزارت اطلاعات برده می شود. او کسی بوده که در اردوگاه نظامی ها، با عراقی ها همدستی کرده و باعث مرگ عده ی زیادی از اسرای ایرانی شده. حالا بعد از بازگشت او، خانواده ی خیلی از اسرای کشته شده، خواهان مجازاتش هستند ...

 

یادداشت: از همان تیتراژ ابتدایی می توان فهمید که با فیلمی آشفته و بی در و پیکر مواجهیم. فیلم، روایتی شلخته دارد و با سردرگمی و آشفتگی، داستانش را جلو می برد و اکثر سکانس هایش هم الکن و بی مورد و بسیار ضعیف هستند. مصاحبه با اسرای ایرانی که همبندی فریدون بوده اند و بازگشت ما به گذشته و دیدن اتفاقاتی که آنها تعریف می کنند، آنقدر گیج کننده و بی سر و ته است که هیچ چیزی از ماجرا روشن نمی کند. قرار است طی این رفت و برگشت ها شاهد این باشیم که فریدون چگونه بوده و چگونه شده، اما تنها تصاویری نصفه کاره و شلخته می بینیم از اتفاقاتی که در اردوگاه افتاده که هیچ گرهی از شخصیت فریدون باز نمی کند. انتخاب صحنه هایی که قرار است ما را به نتیجه برسانند در حد نهایت خودش ضعیف و خام دستانه است. هنوز هیچی از فریدون نفهمیده ایم و حتی درگیر این نشده ایم که خودمان کشف کنیم بالاخره او واقعاً کاره ای بوده یا نه که ناگهان ورق برمی گردد و آدم خوبه ی داستان، یعنی کسی که در نبود فریدون به خانواده اش کمک می کرده و مثلاً سایه ای بر سر خانواده ی او بوده، آدم بده ی داستان می شود و می فهمیم که در واقع او بوده که در اردوگاه عراقی ها، ایرانی ها را لو می داده و باعث مرگشان می شده. پایان فیلم بی نهایت ضعیف است؛ ناگهان همه چیز سر و تهش هم می آید و معلوم نیست چگونه و از کجا، افراد پلیس و فریدون دست به دست هم می دهند و نقشه ی گیر انداختن آدم بده را می کشند. و در حالیکه قرارداد فیلم از اول روی روایت دانای کل بنا شده، ناگهان در پرده ی پایانی اوضاع عوض می شود و ما اصلاً متوجه نمی شویم چه وقت و چگونه نقشه کشیده شده. از همه جالب تر وقتی ست که ناگهان دستیار دست و پا چلفتی آدم بده، مامور پلیس از آب در می آید در حالیکه آنقدر آدم اضافه ای در فیلم  است که نمی فهمم چرا فکر کرده اند باید این تغییر لباس ناگهانی برای ما جالب باشد! موضوع همسر فریدون و پسر و دخترش هم موضوعی مفصل است که فقط می توان به اضافه بودنشان در داستان اشاره کرد. فیلم نامه نویس ظاهراً می خواسته تنها به این نکته اشاره کند که  بعضی از کسانی که در حال حاضر به پست و مقامی رسیده اند، در زمان جنگ نفوذی دشمن بوده اند و برخلاف تصور ما آدم های پاکی نیستند و البته می خواسته بیننده را غافلگیر بکند که اصلاً موفق به این کار نشده است.


 او یک نفوذی نیست ... !


ارزشگذاری فیلم: بی ارزش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد