سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

(( صد بار بهتره توی آپارتمان شخصی خودتون زندگی کنین تا اینکه توی قلب و خاطر دوستاتون به زندگی ادامه بدین. ))

وودی آلن


ـ همیشه آماده باش تا هر چیزی رو که داری بتونی توی 30 ثانیه ترک کنی.

از "مخصمه"ی مایکل مان


(( هر چقد کمتر دنبال چیزی باشین، بیشتر بهش می رسین. اگه قراره اتفاقی بیفته، می افته. ))

آل پاچینو


(( باید تحصیل کنین، شهرتی به هم بزنین، عکستون توی روزنامه چاپ بشه، پول داشته باشین و توی حاشیه ی امنیت قرار بگیرین. برام خیلی سخته که دست به کارایی بزنم که این چیزا در اهدافش گنجونده نشده باشه. ))

فرانسیس فورد کوپولا  

(( همیشه نصیحت پدرمو به کار بستم. اون می گفت اول حرف منو یادت باشه و دوم اینکه به هیچکی تصادفی توهین نکن. پس اگه من به شما توهین می کنم، می تونین مطمئن باشین قصدم توهین بوده. البته نصیحت شماره ی سومی هم داشت؛ اینکه دنبال دردسر نگردم. ))

جان وین

(( کار کردنو دوس دارم، چون یاد می گیرم. دیدم چطوری ستاره های بزرگ ثروتمند می شن و یه شبه به خاک سیاه می شینن، چون قماربازن. اما من پس انداز می کنم. از وضعم راضی ام. گروه بدلکارا و گروه فیلمبرداری مخصوص خودمو دارم. اگه دست از کار بکشم چی به سر اونا می یاد؟ پس باید همیشه مشغول باشم. در ضمن دوس دارم مرتب چیزای جدید یاد بگیرم. وقتی «مرد عنکبوتی» رو دیدم با خودم گفتم خدایا! چطوری این کارو می کنن؟! بعد یه عالم کتاب خریدم تا سر از کارشون در بیارم و تازه فهمیدم که همه ش حقه ی پرده ی آبیه. فکر می کردم نمی تونم با این فوت و فنا کنار بیام اما حالا توی دنیا همه ی کارا با کامپیوتر انجام می شه و من باید همه چیزو یاد بگیرم. پس کار کردن با کامپیوتر رو شروع کردم. وقتی کار تعطیل می شه و همه می رن خونه شون، توی دفترم می مونم و فیلمام رو تماشا می کنم. خیلی چیزا هست که باید یاد بگیرم. هیچ وقت توی کارم متوقف نمی شم چون دقیقاً می دونم چی می خوام. ))

جکی چان

(( می فهمم دقیقاً. ساده ست. PG [ ورود با والدین، بلامانع ] یعنی قهرمان فیلم به دختره می رسه. کمتر از 15 سال ممنوع یعنی آدم بده به دختره می رسه و کمتر از 18 سال ممنوع یعنی همه به دختره می رسن. ))

  مایکل داگلاس درباره ی درجه بندی فیلم ها      

اورسن ولز یک بار قرار بود به تئاتری در شیکاگو بیاید. سرما و برف بی سابقه ای شهر را تعطیل کرده بود، اما او به هر حال خودش را به تئاتر رساند، روی صحنه رفت و به انگشت شمار علاقه مندانی که در سالن بودند، گفت: (( من، اورسن ولز، کارگردان، تهیه کننده، بازیگر، مدیر اجرایی، نویسنده، شعبده باز، ستاره ی صحنه های تئاتر و سینما و رادیو هستم و یه کم هم آواز خوندن بلدم. چرا من اینقدر زیادم شما اینقدر کم؟! ))