سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

سینمای خانگی من

درباره ی فیلم ها و همه ی رویاهای سینمایی

آفریقا

نام فیلم: آفریقا

بازیگران: شهاب حسینی ـ جواد عزتی ـ آزاده صمدی  و ...

نویسنده و کارگردان: هومن سیّدی

92 دقیقه؛ سال 1389

 

فیلمِ بلندِ کوتاه

 

خلاصه ی داستان: سه جوان خلافکار، به دستور رئیسشان، دختر جوانی را در ازای بدهکاریِ برادرٍ دختر به رئیس، در یک خانه ی ویلایی گروگان نگه می دارند تا برادر پول را پرداخت کند ...

 

یادداشت: در دوره های مختلف جشنواره ی فیلم کوتاه تهران، فیلم های کوتاه سیّدی را دیده بودم. فیلم هایی که به نظرم بیش از فیلم نامه، کارگردانی شان بود که حرف اول را می زد و تأثیرگذار جلوه می کرد. از همان زمان بود که سیّدی خود را به بقیه شناساند تا بالاخره اولین فیلم بلند خودش را هم ساخت که بدون اینکه اکران عمومی بشود، یکراست راهی شبکه ی نمایش خانگی شد. "آفریقا" در خوش بینانه ترین حالت ممکن، می توانست یکی از همان فیلم های کوتاه خوب سیّدی باشد. حکایت سه جوان خلافکار که در یک خانه ی درندشت، دختری را گروگان نگه داشته اند تا رئیسشان دستور آزادی اش را بدهد. سیّدی با محدود کردن مکان و شخصیت ها، خودش را به چالش کشیده چون این دیگر یک اصل بدیهی ست که شکل دادن و دنبال کردن یک درام با دو سه شخصیت، کار بسیار سختی ست. می خواهم بگویم برای اینکار آنقدر باید مایه و مصالح وجود داشته باشد که احساس خستگی نکنیم، دائم جذب تصاویر بشویم و شخصیت ها را دنبال کنیم. استادِ این کار، رومن پولانسکی ست که درام های کم شخصیت و تک مکانی اش، بیش از آن معروف هستند که بخواهم توضیحی درباره شان بدهم. در "آفریقا" هر چه جلوتر می رویم، به دلیل همان مصالح اندک، داستان، خسته کننده تر و کُندتر می شود. یکی از این مصالح، قرار بوده شکل گیریِ نیمچه رابطه ی عاطفی ای بین شیرین ( آزاده صمدی ) و شهاب ( شهاب حسینی ) باشد. رابطه ای که جذاب از آب در نیامده و اینکه چرا در نیامده، برمی گردد به ضعف کلّیت داستان. ضمن اینکه شکل گیری این رابطه از همان اول هم قابل پیش بینی ست، چون می دانیم که شهاب، با تمام کم حرفی هایش، بالاخره باید دست به اقدامی بزند و در این میان، کسی را نجات بدهد که در نهایت هم همین کار را می کند. در چنین داستانِ یک خطی و کم شخصیتی، پرداختن به جزئیات رفتاریِ شخصیت ها و تنش پیدا و پنهان بین آدم هاست که موجب سرپا ماندن اثر می شود، اتفاقی که در "آفریقا" نیفتاده است؛ داستانِ کم رمقِ فیلم، فقط پُر شده از حرف ها یا به عبارت بهتر، پر حرفی های شهرام ( جواد عزتی ) و دعواهای وقت و بی وقت و گاه آزاردهنده و بی موردش با کسرا ( که این بازیگر نقش کسرا، بدترین اجرا در میان گروه چهار نفره ی بازیگران این فیلم را دارد. او می خواهد "خیلی طبیعی" جلوه کند و به همین دلیل، سعی می کند بریده بریده و تو دماغی حرف بزند و در نتیجه به سختی می شود دیالوگ هایش را تشخیص داد ) و ناله ها و گریه های اعصاب خردکن شیرین، که همه ی این موارد، چیزی جز پُر کردنِ وقتِ فیلم نیست. البته پایان طعنه آمیز اثر تا حدودی مانع از فروپاشی کامل فیلم است هر چند به نظرم از لحاظ منطقی، چندان درست نیست؛ طعنه آمیز بودنش اینجاست که کسرایی که او را جوانی خشن و عصبی و اهل عمل شناخته بودیم، هنگام کُشتن شیرین، شلوارش را خیس می کند و جرأت چنین کاری را ندارد اما شهرامی که آنهمه آرام دیده بودیمش و همیشه سعی می کرد در دعواها وساطت کند، عامل زخمی کردن شیرین می شود. اما غیرمنطقی بودنش اینجاست که اصولاً چرا شهرام باید به دختر چاقو بزند؟ دختر که در حال فرار است و این دقیقاً همان چیزی ست که شهرام از اول می خواسته، پس چرا به او چاقو زده؟ بهرحال این پایانِ تا حدودی قابل قبول، بارٍ همه ی فیلم را به دوش می کِشد. همانطور که در ابتدای این نوشته هم گفتم، سیّدی در زمینه ی کارگردانیِ فیلم های کوتاهش، بسیار بی نقص و تأثیرگذار عمل کرده بود اما درباره ی این فیلم، انگار یک جور دوپارگی احساس می شود. اوایل، حرکاتِ دوربین بسیار سنگین و موقر است؛ زوایای سر بالا به همراه حرکات افقی، عمودی، رو به جلو و رو به عقب، ساختاری با شخصیت به اثر داده که این ساختار، با یکی در میان، دوربین روی دست هایی که "طبق معمول" قرار است نماینده ی لحظات پُر استرسِ بین آدم ها باشد، مخدوش شده و در نتیجه هیچ تصویر ماندگاری هم خلق نمی شود که در ذهن بماند.


  سه جوانی که معلوم نیست از جانِ دنیا چه می خواهند ...


ستاره ها: 

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 02:15

به نظر من فیلم خوبی بود اتفاقا سیدی تا حدود زیادی موفق شده با لوکیشن ثابت و شخصیت های کم فیلم جذابی بسازه درسته که فیلمنامه ی پرملاتی نداره اما انصافا کارگردانی خوبی داره و عملا فیلم خوش ساختی شده بازی ها هم شهاب و جواد عزتی فوق العادن و مشخصه که حد خودشون رو فهمیدن و درست سرجای خودشون هستند اما آزاده صمدی و امیر جدیدی(که تقریبا همین نقش رو با اندکی تفاوت در نمایش روایت ناتمام یک فصل معلق کار هومن سیدی هم بازی کرد)اغراق آمیز و آزار دهنده ظاهر شدند البته نه در حدی که غیر قابل تحمل باشند و ایراد دیگه هم حضور اضافی دختر همسایه با بازی مینا ساداتی که منظور نویسنده هرچی که بود به قول یه نفر!! در نیومده! و خیلی راحت میتونه حذف شه... شلوار خیس کردن کسری هم دلیلش فکرنمیکنم استرس اون موقعیت باشه بیشتر به نظرم فشار نگه داشتن خودش و جلوگیری از ادرار بخاطر نمک ها بود! در کل من فیلم رو دوست داشتم آنقدر که از تماشاش کیف کردم و کار به دوباره دیدن کشید.موفق باشید.

ممنون از نظرتان. قضیه ی شلوار خیس کردنِ کسرا، دلیلش هر چه که باشد، بهرحال آن تناقض جالب اما غیرمنطقیِ پایان اثر را مخدوش نمی کند. ضمن اینکه با حرفتان درباره ی حضور اضافه ی دختر همسایه هم کاملاً موافقم. به قول همان یک نفر، این فیلم خیلی چیزهایش در نیامده!

سیاوش سه‌شنبه 16 آبان 1391 ساعت 06:24

لینک های دوتا از بهترین فیلم های امسال کن، Rust and Bone و Holy Motors هم امد. منتظر نقدتون از این دو فیلم هستیم

درباره ی فیلم ژاک اودیار ( rust and bone ) به زودی یادداشتی خواهم نوشت. فیلم دیگر هم تعریفش را شنیده ام. در اولین فرصتِ ممکن، می بینمش. ممنون از شما.

محمود شکیبا چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 23:31 http://samourai.blogfa.com/

سلام

منم مثل شما فیلم رو دوست نداشتم.
چکنویس هایی هم راجع بهش نوشتم که البته رو وبلاگم نیست.

فیلم به نظرم چند دقیقه ابتدایی خوبی داره ولی بعد از اون کاملا وا می ره و از سطح یک فیلم تلوزیونی معمولی بالاتر نمی ره.
به نظرم سیدی هنوز خیلی به پختگی احتتیاج داره تا بتونه نویسندگی و کارگردانی یک اثر سینمایی منسجم رو به تنهایی انجام بده.
بازی ها هم همگی ضعیف و متوسطند حتی شهاب حسینی که به هر حال بازیگر درجه یکیه نهایتا همون تیپ ساکت درون گرای آشناست که دیگه با بی منطقی های مدام فیلمسازها این مدل تیپ ، چیز جدیدی برای عرضه نداره.

سلام
کاملاً موافقم. درباره ی تیپ حسینی و اینکه " چیز جدیدی برای عرضه ندارد" هم خیلی موافقم با شما. ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد