در طولِ این یک سال و چند ماهی که از شروع "سینمای خانگی من" می گذرد، سعی ام بر این بود که هر روز با یک مطلبِ جدید، وبلاگ را به روز کنم. به جز چند روزٍ معدود، آنهم به دلایلی کاملاً موجه، این روندِ منظم را تکرار کردم؛ یعنی هر روز، یک مطلبِ جدید، در طول یک سال و اندی. جلوتر که آمدم، حتی سعی کردم منظم تر هم باشم؛ به این شکل که هر شب، در ساعت بیست و چهار، یا همان دوازدهِ شبِ خودمان، وبلاگ را به روز کردم و این کار را به شکل مرتب و با سرسختیِ تمام ( اگر به نظر می رسد که دارم از خودم تعریف می کنم، عذر می خواهم ) در طول چندین ماهِ اخیر انجام دادم، چه زمان هایی که می دانستم و مطمئن بودم که تنها یک خواننده به وبلاگ سر می زند، چه زمان هایی که چند و چه زمان هایی که چندین و چند خواننده سر می زنند. بهرحال، روندِ به روز شدنِ وبلاگ، تاکنون، در طول این یک سال و خرده ای، اینگونه بوده اما از این به بعد این وبلاگ، به شکل یک شب در میان، رأس ساعت بیست و چهار ( دوازدهِ شب ) به روز خواهد شد. این موضوع به هیچ عنوان، به کم شدنِ سر سختیِ من یا خسته شدنم از سر و کله زدن با وبلاگ و نوشته ها ( وقتی وارد وبلاگ هایی می شوم که آخرین به روزرسانی شان، ماهها یا حتی سال های گذشته بوده، احساسِ بدی پیدا می کنم ) یا حتی ته کشیدنِ مطالبم درباره ی فیلم ها ( چه اگر از همین حالا تا اواسطِ سالِ بعد هم فیلم نبینم، همچنان می توانم یادداشت های باقیمانده ام درباره ی فیلم ها را، هر روز، تا آخر سالِ بعد، منتشر کنم! ) و یا مثلاً نداشتنِ وقت ( که این بهانه، بدترین بهانه ای ست که درباره ی کم کاریِ بعضی ها می شنوم. این بهانه تنها در صورتی برایم قابل قبول است که شخص، یا کارگر معدن باشد یا رئیس شرکت مایکروسافت! )، به هیچ کدام از این ها مربوط نمی شود. این تصمیم، صرفاً یک تغییر است برای بهتر شدنِ "سینمای خانگی من". حالا اینکه اصلاً چه احتیاجی بود تا این موضوع را توضیح بدهم و یا اصلاً مگر چه کسی حواسش بود که من چه زمانی به روز رسانی می کرده ام و در چه ساعت هایی، این دیگر برمی گردد به این قضیه که کلاً دوست دارم همه چیز مشخص و منظم باشد، لااقل برای خودم. پس، از این به بعد، هر یک شب در میان، رأس ساعت دوازده با یک مطلبِ جدید. روندی که قصد دارم تا آخر ( آخرٍ عمرم، آخرٍ دنیا، یا حالا هر آخرٍ دیگری ) ادامه اش بدهم، حتی اگر فقط یک نفر بخواند.
دامون
سلام
خیلی وقته من مطالب بسیار خوب وبلاگتون رو مطالعه می کنم. خیلی روان و حرفه ای درباره فیلم ها می نویسید و اونها رو نقد می کنید. همیشه آرزوم این بود که قلمی روان داشته باشم و بنویسم. از شما و منتقدین حرفه ای عزیزی که در نشریات سینمایی مختلف نقدهاشون رو قرار میدهند خوشم میاد و با اشتیاق مطالبتون رو میخونم. به نظرم شما منتقدین به فیلم ها تقدّس، حرمت و جلوه می بخشید.
سلام.
از اینکه خواننده ام هستید، واقعاً خوشحالم. من البته منتقد نیستم اما اینکه جایگاه نقدِ فیلم را اینقدر خوب تفسیر کردید، نشان از درکِ بالای شماست. بسیار ممنون.
جناب دامون، نوشته هاتون فوق العادس و من و خیلی های دیگه میخونیمش و ازش لذت می بریم.
این پشتکار شما در نوشتن مطالب با این نظم و دقت جای تقدیر داره. این یه جور احترام به خوانندس.
امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشید و شخصا از این به بعد یک شب در میان، سر ساعت دوازده منتظر نوشته های شما خواهم بود
سلام.
این تعریفِ شما، بسیار انرژی بخش بود برای من. خوشحالم که هستید و می خوانید. واقعاً ممنونم از شما.
سلام.این نظم قشنگ ترین بخش نهفته هنره.
همیشه حواسم به جهار صفر بوده وهست....
سلام.
فوق العاده گفتید. ممنونم از شما.
آقای قنبرزاده...
اشکمون رو دراوردین...
من عاشق اینم که بیام تو این وبلاگ و بخونم که فلان فیلم میخکوب کرده شما رو...
فلان رمان عجیب و غریب بوده...
عاشق اینم که بیام اینجا و شاه دیلوگای هر فیلمی رو بخونم
عاشق اینمک که بیام اینجا و ببینم که نوشتی فلان فیلم تکلیفش با خودش معلوم نبوده... معلوم نبوده اصلا چی رو می خواسته بگه...
عاشق اینم که بیام اینجا و زیر اون عکسا رو بخونم و از خنده بمیرم...
عاشق اینم که یه تیکه از یه داستانی رو بخونم و ببینم که تو پانوشت نوشته که املای کلمات حتی فاصله گذاری ها از خود کلمات کتاب است
عاشق اینم که صفحه که بالا میاد عکس یه چراغ روشنی رو ببینم که فضای اطرافش تاریکه...
عاشق...
وبلاگتونم...
ریز و درشتش...
شما هم با این نوشته اشکِ من را در آوردید! خیلی خیلی ممنونم.
"این قضیه که کلاً دوست دارم همه چیز مشخص و منظم باشد، لااقل برای خودم"
سلام. من سالهاست با این جمله زندگی میکنم. چه خوب نوشتیش دوست عزیز.
ممنون بابت نوشته های روشن منسجم و خوبی که داری.
سلام. ممنون از شما که وقت می گذارید و می خوانید نوشته های من را.