محمدابراهیم ( محمدعلی کشاورز ):آبلیموی حالبُرت رفت سراغ بهار نارنج کیچا، آبجی خانوم مرباش ... دست خوش! هلّ و گلابم میزاییدی حریف هفت بیجارت نمیشد ترنجبین بانو! ... سِهره مِهره یه دوجین بچه میزاد یکیش میشه بلبل، ننه ی ما کَت سِهره رو بست زایید گل و بلبل. سنجد! دهن مهن، کولون مولون! آخه تورو خدا از این جسد مرده شور خونه برمیومد زابراش کردین؟ آمبولانس تو خیابون ببیندش جلبش میکونه.
محمدابراهیم ( محمدعلی کشاورز ): پرهیز مرهیزش می دین که چی؟ خورشید دم غروب، آفتاب صلات ظهر نمی شه. مهتابی اضطراریه، دو ساعته باطریش سِست. بذارین حال کنه این دمای آخر. حال و وضع ترنجبین بانو عینهو وقت اضافی بازی فیناله، آجیل مشگل گشاشم پنالتیه. گیرم اینجور ووجودا موتورشون رولز رویسه، تخته گازم نرفتن، سر بالایی زندگی، دینامشون وصله به برق توکل. اینه که حِکمتش پنالتیه. یه شوت سنگین، گُله. گُلشم تاجِ گُله. قرمزته! آبی آبلیموجات.
"مادر" علی حاتمی