نام فیلم: سخنرانی پادشاه
بازیگران: کالین فرث – جفری راش – هلنا بنهم کارتر
نویسنده: دیوید سیدلر
کارگردان: تام هوپر
118 دقیقه؛ محصول انگلستان؛ سال 2010
جرج لکنتی
خلاصه ی داستان: شاه جرج ششم، پادشاه بریتانیای کبیر، لکنت زبان دارد و نمی تواند برای مردمش سخنرانی کند. دکتر لایونل لاگ استخدام می شود تا این مشکل را رفع کند ...
یادداشت: صحنه ی فوق العاده هوشمندانه ای در فیلم هست؛ هم آدم را به خنده می اندازد هم چکیده ی کل اثر در آن جمع شده است. جناب شاه که با همسر و بچه هایش روبروی پرده ی سینما نشسته و دارد به فیلم های مستند ارتش آلمان نازی و سخنرانی های معروف و پرحرارت هیتلر نگاه می کند، وقتی با این سوال دخترش مواجه می شود که: (( بابا اون [ هیتلر ] چی می گه؟ ))، جواب می دهد: (( نمی دونم. ولی هر چی می گه خیلی خوب حرف می زنه. )). نویسنده تنها با همان یک خط داستانی که در بالا اشاره کردم، اثری کاملاً کلاسیک می نویسند و کارگردان هم با تمام قواعد و زیر و بم های یک فیلم استاندارد خاص و عام پسند، اثری جذاب خلق می کند. البته نوآوری هایی هم در کار کارگردان دیده می شود تا فیلم بیش از حد از قواعد امتحان پس داده ی فیلم های کلاسیک استفاده نکرده باشد؛ او آدم هایش را معمولاً در کادری می چیند که نیمی از آن دیوار است و سوژه در یک سمت کادر قرار گرفته. این نوع دکوپاژ باعث می شود ما تنهایی و تک افتادگی آدم ها را بیشتر حس کنیم و هر چه به انتهای اثر نزدیک می شویم، از این نوع نماها کمتر می بینیم. جالب اینجاست که وقتی پایان کار، شاه جرج بالاخره موفق می شود بر لکنت زبانش غلبه کند و نطق مهمش را برای مردم کشور بخواند، متنی ست درباره ی اینکه جنگ آغاز خواهد شد و جالب تر اینجاست که خودش و اطرافیانش نه تنها ناراحت نیستند، بلکه از اینکه او اینقدر خوب توانسته حرف بزند، خوشحال هم هستند!
میکروفن، شخصیت منفی این فیلم است ...
ستاره ها:
یک تقاضای دوستانه: از دوستان عزیزی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.
حفره های روایتی، ساختار مبتنی بر پرسه، پنهان نگه داشتن خصوصیات و انگیزه ی شخصیت ها، امساک در نمایش احساسات و تاکید بر صحنه ها و کنش های معمولی که در نظر اول دراماتیک به نظر نمی رسند و پایان باز ...
نام فیلم: مردان ایکس: درجه ی اول
بازیگران: جیمز مک اووی – مایکل فاسبندر – جنیفر لارنس
نویسندگان: اشلی میلر ـ زاک استنز ـ جین گولدمن ـ متیو ون براساس داستانی از شلدون ترنر و برایان سینگر
کارگردان: متیو ون
132 دقیقه؛ محصول آمریکا؛ ژانر اکشن، ماجرایی، درام؛ سال 2011
هیاهو برای هیچ
خلاصه ی داستان: عده ای از انسان های جهش یافته که هر کدام قابلیت های منحصربه فرد و مافوق طبیعی ای دارند، دست به دست هم می دهند تا جلوی جنگ جهانی سوم را بگیرند. جنگی که قرار است بوسیله ی سباستین شاو، به راه انداخته شود ...
یادداشت: دو ساعت تمام چنان آدم را با صحنه های پر از جلوه های ویژه و انفجار و انواع و اقسام صحنه های اکشن محیرالعقول بمباران می کنند که باعث دلزدگی و خستگی می شود. متاسفانه پشت اینهمه سر و صدا و بالا و پایین کردن ها، چیزی وجود ندارد جز بی ظرافتی و سهل انگاری و ضعف. فیلم نامه ای با داستانی ضعیف که می خواهد پشت اینهمه صحنه های خسته کننده پنهان شود که نمی تواند و بدجوری توی ذوق می زند. فیلم نامه ای با تمام کلیشه های رایجی که به سهل انگارانه ترین شکل ممکن از آن استفاده کرده اند و می دانیم که کلیشه ها به خودیِ خود بد نیستند اگر درست ازشان استفاده شود.
(( ما متفاوتیم. ))
ستاره ها:
یک تقاضای دوستانه: از دوستان عزیزی که قصد دارند از این یادداشت در سایت و یا وبلاگشان استفاده کنند تقاضا دارم نام این وبلاگ را به عنوان منبع ذکر نمایند.
(( یکی از دوستام وقتی اولین فیلم کوتاه منو دید، گفت:" مهم ترین نکته ای که باید یاد بگیری اینه که وقتی حرفی برای زدن نداری، خفه شی " ))
لوک بسون