نام فیلم: در بروژ
بازیگران: کالین فارل ـ برندن گلیسن ـ رالف فاینس و ...
نویسنده و کارگردان: مارتین مک دانا
107 دقیقه؛ محصول انگلستان، آمریکا؛ سال 2008
تعطیلات در بروژ
خلاصه ی داستان: دو آدم کش مزدور، به نام های ری و کن از طرف رئیس عصبی شان به شهری تاریخی در بلژیک به نام بروژ فرستاده می شوند تا دو هفته ای آنجا وقت بگذرانند. ری به هیچ عنوان از بروژ خوشش نمی آید ولی کن، سعی می کند از بودن در آنجا لذت ببرد. مدتی بعد رئیس به کن زنگ می زند و اعلام می کند که ری باید کشته شود ...
یادداشت: فیلم ضرباهنگ خوبی دارد. دیالوگ ها و شوخی ها فوق العاده هستند. عناصر داستانی به خوبی در تار و پود اثر نقش ایفا می کنند و هیچ نکته ای بدون تأثیر رها نمی شود. از پول خردهای کن که در قسمتی از داستان می خواهد با آنها بلیط بخرد و چون مقدارش به اندازه ی قیمت بلیط نیست، مجبور می شود آن ها در جیبش بگذارد که همین ها در صحنه ی آخر به کار می آید تا ماجرای ساختِ فیلم و آن مرد کوتوله که همگی در چارچوب اثر به نتیجه می رسند. اما در نهایت متوجه نمی شوم حرف اصلی فیلم چیست. اینکه ری به خاطر کشتن اشتباهی یک بچه در حین مأموریتش، دچار عذاب وجدان شده و در پایان به آن شکل می میرد، باید به چه نتیجه ای برسیم؟ اینکه او رستگار شده یا نظرش درباره ی بروژ تغییر کرده؟ شاید در این زمینه، در مورد شخصیت کن، به نتیجه ی بهتری برسیم؛ او از کشتن ری سر باز می زند، او را دلداری می دهد و در پایان هم کاری می کند که ری بتواند از دست هری فرار کند. و البته خط و مشی داشتن هری را هم نباید فراموش کرد.
ری: (( دوزخ یعنی همین، یعنی اینکه آدم تا آخر عمر توی بروژ باشه. ))
ستاره ها: